شعری از سعدی(یارب)

ساخت وبلاگ
بنام خداوند بخشنده ومهربان
یا رب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذیری/ بخداوندی لطفت که نظر باز نگیری
درد پنهان بتو گویم که خداوند کریمی/ یا نگویم که توخود واقف اسرارضمیری
گر برانی بگناهان قبیح از در خویشم / هم بدرگاه تو آیم که  لطیفی و خبیری
وربنومیدی ازین دربرود بنده ی عاجز/ دگرش جای نماندکه توبی شبه ونظری
دست در دامن عفوت زنم وپاک ندارم / که کریمی وحکیمی وعلیمی وقدیری
خالق خلق و نگارندۀ  ایوان  رفیعی   / فالق صبح وبرآرندۀ  خورشید منیری
حاجت موری واندیشه کمتر حیوانی  / بر تو پوشیده نماند که سمیعی و بصیری
گرهمه خلق بخصمی بدرآیند یکی را / چه تفاوت کند آنرا که تو مولا ونصیری
همه ملک مَجازاست وبزرگی وامیری/ توخداوند جهانی که  نمردی و نمیری
سعدیامن ملک الملک غنیَّم توفقیری/ چاره درویشی وعجزاست وگدائی وفقیری

از سعدی

یاد استاد ...
ما را در سایت یاد استاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golemolao بازدید : 183 تاريخ : سه شنبه 18 دی 1397 ساعت: 13:52