منهج دوم درباب سی وسوم درباب حسن ظنّ(المنجیات)

ساخت وبلاگ

البابُ الثّالِث وَ الثَّلاثُون في حُسنِ الظَّنّ

باب سی وسوم درحُسن ظنّ

ترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان:فرمود حضرت امام صادق علیه السّلام:نیکوکردن گُمان به حقّ جلّ وعلا-وخلایق،اصلش از حُسن ایمان مرداست و ازسلامتی صدر اوست.وعلامت حُسن ظنّ،آن است که ببیند مرد هرچه رانظرمی کند به سوی او،به چشم طهارت وپاک و فضل ،از جهت اخلاقی که مُرکّب شده وانداخته شده است درمرد،ازحیاء وامانت وحفظ و صداقت. فرمود حضرت پیغمبرص:«نیکو نمائید گُمانهای خودرا به برادران خود،که غنیمت خواهید یافت به آن،صفای دل وپاکیزگی طبع را».وگفته است اُبَیِّ بن کَعب: هرگاه ببینید یکی از برادران خود را درخصلتی که مُنکرشمارید آن خصلت را ازاو،پس تأویل نمائید آن خصلت را به هفتاد تأویل؛پس اگرمطمئنّ گردید دلهای شما بریکی ازآن تأویلات بسیار خوب،واگرنه مَلامَت کنید نَفس های خود را،درمقامی که عذرنخواسته اید او را در یک خصلت که پوشیده شده است برآن هفتاد تأویل،وحال آنکه شما اَولی می باشید به اِنکار کردن برنَفس های خود ازآن شخص. وحی فرمود حقّ تعالی به سوی داود ع که:متذکرکن بندگان مرا ازنَعماء وعطاهای من؛زیرا که ایشان ندیده اند ازمن مگرفعل نیکوی مقبول،تا آنکه گُمان نکنند به من درباقی عمر- مگرمثل آنچه را که پیش گرفته است ازمن به سوی ایشان. وحُسن ظنّ،می خواند مرد را به سوی حُسن عبادت وصاحب غرورطول می دهد در معصیت وتمنّی ومی نماید آمرزش را.و نمی باشد حاحب حُسن ظنّ درخلق خداوند مگر کسی که مطیع باشد مر او را،وامید وثواب وخوف ازعقاب او داشته باشد.فرمود حضرت رسول ص درحالی که حکایت می فرمود از ربّ خود که فرمود: «من درنزد حُسن ظنّ بندۀ خودم می باشم ای محمّد.پس کسی که میل کند(منجرف شود)از وفا کردن به موجبات واسباب ظنّ خود به پروردگارخود،پس بتحقیق عظیم گردانیده است حُجّت را برنَفس خود؛ومی باشد ازخُدعه کرده شدگان درزندان هوی و آرزوی خود».

شرح تحقیق تفصیلی درباب'>درباب حُسن ظنّ بقلم حضرت راز شیرازی قدس الله سره

بدان ای بندۀ نیک نهاد آنکه حُسن ظنّ به حقّ جلّ وعلا-وعباد- علامت حُسن فِطرت و پاکی نهاد است ازاخلاق حمیده وصفات حسنه و مَحاسن پسندیدۀ نَفسانیّه است؛زیرا که حُسن نتیجه،دلیل برحُسن مُقدّمات،و حُسن ثمره،علامت ازحُسن شجره،وحُسن خلقت، برهان برپاکی نُطفه وفِطرت است.وچون ظُنون و گُمانها،نتایج وثمرات فطرت های عبادند،حُسن آنها دلیل برحُسن فطرت،وسوءِ آنها دلیل برسوءِ فطرت است؛وآن بذری است درمزرعۀ نَفس که شجرش نیکو وثمرآن نیزمطبوع وخوشبوست.وتعریف و توصیف این خُلق محمود ، وتحریص وترغیب براین بهترین جنود عقلیّۀ ایمانیّه،برلسان اهل عصمت ص بسیار وارد است؛چنان که ازحضرت ابی جعفرص وارد است که:حقّ تعالی فرمود:اعتماد وتکیه ننماید عمل کنندگان ازبرای من اعمالی که می نمایند ازبرای ثواب من؛زیرا که اگر ایشان اجتهاد نمایند وبه تَعَب اندازند نُفوس خود را مدّت عمرهای خود دربندگی من،بازمی باشند مُقصِّر،ونمی رسند ازعبادت خود به کُنه بندگی من؛ پس به چه چیز

604-طلب می نمایند درنزد من کرامت ونعیم جنّات ودرجات رفیعۀ عالیه درجوارمرا؟ و لیکن به رحمت من واثق باشند وفضل مرا امیدوارباشند،وبه حُسن ظنّ به من ،پس هرآینه مطمئنّ گردند؛به درستی که رحمت من دراین حال درمی یابد ایشان را،ومی رسد به ایشان رضوان من،ومغفرت من می پوشاند ایشان را لباس عفوومغفرت من؛پس بدرستی که منم رحمان ورحیم در دنیا برعباد،وبه این دواسم نامیده شده ام.ونیزازآن حضرت مرویّ است که:یافتیم درکتاب علیّ ص آنکه رسول خدا ص برروی منبَرفرمود:قَسَم به آن کسی که نیست خدایی به جزاو،که عطا کرده نمی شود هرگز به مؤمنی خیر دنیا و آخرت مگربه حُسن ظنّ و رجاء به حقّ تعالی،وحُسن خُلق،وبازداشتن نفس را ازغیبت اهل ایمان؛وقسم به خداوندی که جزاوخدائی نیست،که عذاب نمی کند خدا مؤمنی را-بعد از توبه و استغفار-مگر بسبب سوءِ ظنّ به حقّ تعالی،وقصورامید به او،وسوءِ خُلق، وغیبت کردن براهل ایمان؛وقَسَم به خداوندی که جز اوخدائی نیست که نیکونمی شود ظنّ بندۀ مؤمنی به خدا مگرآنکه حقّ تعالی درنزد ظنّ بندۀ مؤمن خوداست،زیرا که خداوند کریم است ،ودردست اوست خیرات؛حیا می فرماید که بندۀ مؤمن،به اوگُمان نیک نماید و او جلّ وعلا برخلاف گُمان وامید با اوعمل فرماید؛پس نیکونمائید گُمان خود را به خداوند که حقّ جلّ وعلا می فرماید:من درنزد ظنّ عبد مؤمن خودم؛اگرخیراست به خیر ، و اگر شرّاست به شرّ.و نیز ازحضرت اَبی عبدالله ص وارد است که:حُسن ظنّ به حقّ تعالی آن است که امید نداشته باشی مگرحقّ تعالی را و نترسی مگرازگناه خود. پسِ ازکلمات الهیّه واحادیث نبویّه وعلویّه واهل عصت ص ظاهرآمد آنکه:حُسن ظنّ به حقّ جلّ وعلا،افضل ازاعمال و طاعات است؛

605-در دنیا وآخرت،باعث رفعت درجات درنزد «ذوالعرش رفیعُ الدّرجات،یعنی دارندۀ عرش،برفرازنده وبلند کنندۀ درجات(بندگان)اشاره به سورۀ مؤمن 40 / 15میباشد)(1)، ومَثوبات وتنعُّم درجنّات است زیرا که حُسن ظنّ به حقّ تعالی دلیل برکمال ایمان ومعرفت است وسوءِ ظنّ دلیل برنُقصان آنهاست؛چه اگربندۀ مؤمن عارف شود برغنای حقّ جلّ وعلا-ازما سوای خود وازطاعت عباد،و بداند آنکه وجود آنها وطاعتشان ذرّه ای درمُلک حقّ تعالی باعث کمال وزیادتی نیست وهمچنین معاصی ایشان بلکه عدمشان ذرهّ ای باعث قصور درمملکت او نمی گردد،خواهد دانست که طاعاتِ صاحبان طاعات را مقداری درنزداونباشد،وحاصل وثمره ازبرای خداوند،دروجود و طاعات ایشان نیست . و اگرعارف شود به آنکه نعمت های بی مُنتهای خداوند که دردنیا-از بدو وُجود وحیات تا ختم و وفات- به بنده کرامت فرموده،وفا نمی کند به شُکرعُشری ازاَعشاروقلیلی از بسیارآنها تمام طاعات حسنه وعبادات صالحۀ او،بلکه وفا نمی کند طاعاتی که در هر نَفَس ازاوسرزند،به شُکرنعمتِ همان نَفَس،چه رسد به نَعمای دیگر-زیرا که آن نَفَس هم خود،نعمتی است ازحقّ تعالی برعبد که مُحتاج شُکراست،پس دراین صورت،باقی نمی ماند ازبرای،طاعتی که امید وار باشد به سبب آن،رحمت حقّ تعالی را؛بلکه مقصّر است در طاعات،ازاَدای شُکرنعمت های عاجلۀ او،چه رسد به آنکه امیدوار باشد به واسطۀ آنها فیض ورحمت آجلۀ حقّ تعالی را. پس هرگاه به واسطۀ تحصیل این معرفت،مأیوس گردید ازاعمال وطاعات خود ومقصّر دانست خود را درعبودّیت پروردگار،راه فرار و گُریز ندارد مگربه سوی فضل ورحمت،وامید به عنایت

606- بی علّت او. هرگاه عارف گردید به عنایت بی علّت وفضل ورحمت بی نهایت خداوند که ،قبل ازوجود وهستی وطاعات او،اورا به محض موهبت،ازعین عنایت و منّت ،ایجاد فرمود ومایحتاج اورا به محض کـَرَم و جود در کنار او گذارد،حُسن ظنّ وامید به هم می رساند به حقّ جلّ وعلا،وقطع نظرمی کند ازماسوای او-کائناً ماکان. پس معرفت برقصورخود درعبودیّت،وکمال حقّ تعالی در ربوبیّت و رحمت وعنایت بی علّت،باعث کمال ایمان است وکمال ایمان،باعث حُسن ظنّ به حقّ تعالی وسوءِ ظنّ به خود وفعل خود است. وازاین جهت ،حضرت امام ص می فرماید:اصل حُسن ظنّ،از حُسن ایمان و سلامتی قلب است از درد جهل وعدم معرفت؛چه به واسطۀ مرض جهل وعدم معرفت، ضعف ایمان وسوءِ ظنّ به خداوند حاصل می شود وباعث سوءِعاقبت می گردد.

وحُسن ظنّ،بردوقسم است؛اوّل حُسن ظنّ است درحقّ خالق خود جلّ مَجدُه- وثانی :حُسن ظنّ است به خلایق او.وحضرت امام،اشاره به هردوفرموده؛وهریک ازاین دو را،اسباب وعلامات است. ومی فرماید:اسباب وبَواعَثِ حُسن ظنّ به اِخوان مؤمنین واَخیار؛چهارخُلق وعمل است:حیاء وامانت وصیانت وصدق؛

اوّل حیاء است؛ زیرا که به سبب نورحیائی که فِطری وجِبّلّی مؤمن است،حیا می کند ازآنکه سوءِ ظنّ داشته باشد ازبرادرایمانی خود،به سبب شراکت درایمان؛بلکه نظرمی نماید به عین طهارت وفضلی که از لوازم ایمان اوست به سوی برادر خود،به حُسن ظنّ درطاعات وعبودیّت خداوند وعقاید واعمال او. پس حیاء،به سبب حُسن ظنّ به مؤمن است درطاعات وعقاید وافعال او.

وباعث ثانی:نور امانتاست که فطری مؤمن است؛وبه مشاهده نورِامانت درخود گُمان می کند که دربرادرخود نیز نورِامانت مُتحقّق است؛-لِهذا گمان خیانت به وی ندارد.

607- وباعث سیم برحُسن ظنّ مؤمن به مؤمن:صیانت وحفظ است؛زیرا چنان که صیانت بدن ونَفس ازمعاصی الهی وحفظ قلب از خطرات و وَساوِس درحقّ خالق وخلایق،لازم ایمان اوست وهمّت برحفظ ظاهروباطن خودازآنچه مرضیّ حضرت خالق وخلایق نیست می گمارد،همچنین گُمان دارد که برادر مؤمن اونیز چنین است، واو را قیاس به نَفس خود می نماید.پس به این دوجهت،حُسن ظنّ دارد به برادرایمانی خود.

وباعث چهارم:صدق است؛چه از لوازم ایمان ،صدق داشتن با خالق دردین وعُبودیّت،و راست کرداری با خلایق درمعاشرت است وچنان که خود را به صفت صدق نسبت به خالق وخلایق - آراسته می بیند،نیزهمین گمان نیک را دربارۀ برادر مؤمن خود دارد.پس شراکت مؤمن با مؤمن درایمان واخلاق لازمۀ ایمان،مُقتضی حُسن ظنّ ونظر کردن به عین طهارت وفضل است به برادرایمانی خود ؛ واگرچه در درجات ایمان ایشان قوّت و ضعف باشد،لیکن به سبب هضم نَفس خود،مؤمن باید درجۀ ایمان برادر ایمانی خود را از خود ،اَقوی داند وحُسن ظنّ به او به هم رساند.

وچنان که اسباب وبَواعث حُسن ظنّ،ازاین بیان ظاهرآمد،نیزعلامت ودلیل آنکه پاکی نظر است ظاهر گردید؛وبه قرینۀ اسباب حُسن ظنّ،نیزاسباب سوءِ ظنّ ظاهرآمد؛زیرا که ضدّ حیا وَقاحَت، ضدّ امانت خیانت،و ضدّ صیانت اِذاعه(=منتشرکردن)،وضدّ صدق کِذب است؛واین صفات اَضداد،اخلاق ذمیمه ای است که از ضعف ایمان حاصل می شود و مورث می گردد سوءِ ظنّ به اِخوان مؤمنین را؛ زیرا که آنچه درخود موجود می بیند همان را درنُفوس دیگران

608-گُمان می کند وایشان را به سبب ضعف ایمان خود-قیاس به خود دراخلاق ذمیمۀ ناپسندیده می نماید وسوءِ ظنّ به هم می رساند. حضرت امام ص حدیثی از حضرت رسول خدا نقل می فرماید که مُشعِر(حکایت کننده،نان دهنده) است برثمرۀ این خُلق حَسَن که حُسن ظنّ است؛آن حضرت فرمود:«نیکونمائید گمانهای خود را دربارۀ برادران خود که غنیمت می یابید صفاءِ قلب وطهارت طبع را ازغُبار کُدورت؛یعنی درسوءِ ظنّ، ِدَنَس وچرکِنیِ دل وکُدورت طبع از برادران ایمانی لازم دارد؛امّا به سبب حُسن ظنّ،مُرتفع می شود این دو زاجِرِ(=منع کننده) نَفسانی،وحاصل می شود صفای قلب وطهارت طبع از کُدورت با برادر ایمانی. پس هرکس را میل به این ثمرات نیکوست،باید ریشۀ شجرۀ این خُلق نکو را در مزرعۀ نَفسانیّه بنشاند، تا از ثمرات آن برخورد.

بیان می فرماید وصیّتی ازقول اُبیَّ بن کعب که:شخص مؤمن،به سبب حُسن ظنّ که ازلوازم ایمان اوست-اگردربرادرایمانی خودخصلت مذموم ومُستنکره (=ناپسند) بیند،هفتاد مَحمِل وتأویل(توجیه) خیربرآن خصلت قراردهد که باعث ظهورآن خصلت از او شده است؛پس اگراطمینان به هم رسانید قلبش به این تأویلات یا یکی ازآنها،به تقاضای ایمان وحُسن ظنّ که از لوازم آن است عمل کرده است،واگر مطمئنّ نشد،ملامت نماید نَفس خود را که به هفتاد عُذرازجانب برادرایمانی خود مُعتَذِر(=عذرخواه) نیامد؛وحال آنکه مؤمن، به انکار بر نفس

609-خود اَولی است ازانکار غیرخود؛زیرا که برخَصایل ذمیمۀ نَفس خود مُتَیَقّـِن است و درسوءِ اخلاق واحوال نَفس غیرخود تشکیک دارد؛پس سزاوار آن است که ملامت و انکار برسوءِ ظنّ خود نماید نه برخصلت مُستَنکرۀ برادر ایمانی خود.

بعد حضرت امام ص اشاره می فرماید به اسباب قِسم اوّل از حُسن ظنّ که متعلّق به حقّ تعالی است درضمن حکایت وحی الهی به حضرت داود ع که:یا داود متذکِرساز بندگان مرا به نعماء وآلاء سابقۀ من که از بدایت ایجاد به ایشان عطا کرده ام بدون خواهش و سابقۀ عمل وطاعتی ازایشان،و یک نعمت های مرا از وجود ولوازم وجود ومایحتاج حیات وبقای دراین عالَم-برایشان بشمار،تا آنکه عارف شوند برعنایت های بی علّت من نسبت به ایشان،وتصوّر نمایند که چون ندیده اند ازمن به جزعطا ونیکی درمدّت عمر گذشتۀ خود،حُسن ظنّ به هم رسانند،تا در مابقی عمر خود،که عمل نخواهم فرمود مگرمثل آنچه عمل کرده ام درسالِفِ زمان به ایشان. پس معلوم شد که سبب حُسن ظنّ،تذکّر و معرفت نعمای سالِفۀ حقّ تعالی است.

وبعد حضرت امام ص اشاره می فرماید به ثمرۀ دیگر ازحُسن ظنّ،وآن حُسن عبادت است؛زیرا که حُسن ظنّ به حقّ تعالی درعطای نعماءِ دنیویّه واُخرویّه دارد،کوشش می نماید درحُسن عبادت به ازای نعمت وجنّت او؛ واگرحُسن ظنّ دارد به عنایت بی علّت حقّ تعالی و معرفت دارد اهلیّت او،جلّ وعلا، را از برای عبادت،جان فشانی می کند در عبادات،«خالِصاً،طَلَباً لِوَجهِ الله وَطَمَعاً في مَرضاتِه،یعنی خالص ازبرای جُستن خشنودی خدا وامید بستن به رضای او».پس درهرحال،حُسن ظنّ به حقّ تعالی که از معرفت او

610-حاصل شود،باعث می شود حُسن عبادت حقّ تعالی را. امّا مغرورجاهل،که ازمعرفت حقّ تعالی عاری است وتذکّربه نعماءِ سالِفۀ اوندارد،مُتَمادی(=پیوسته) است درمعصیّت خداوند،ومَعَ ذلِک تمَنّا دارد مغفرت او را. پس جهل ازمعرفت الهیّه،موجب سوءِ ظنّ وتَمادی درمعصیت است؛چنان که معرفت الهیّه،باعث حُسن ظنّ وکمال عبودیّت وحُسن طاعت است؛وغُرورش،باعث طلب مغفرت وآمرزش از حقّ تعالی است بدون استحقاق.

وحضرت امام ص سببی دیگرازبرای حُسن ظنّ به خلق بیان می فرماید؛وآن،این است که اطاعت حقّ تعالی وامید ثواب وخوف ازعقاب او،موجب است حُسن ظنّ به خلایق را ؛زیرا که سوءِ ظنّ به خلایق،درافعال واحوال وعقاید ایشان،موجب عِقاب است؛ چه مورث تُهمت واِنکاراست؛ وتُهمت براهل ایمان واِنکار ایشان،باعث عِقاب است. پس مؤمن مُطیع حقّ تعالی که راجی ثواب وخائف ازعِقاب است داخل نمی شود درسوءِ ظنّ وحُسن ظنّ می ورزد با خلایق،به امید ثواب واِحتراز ازعِقاب او

وآن حضرت، اشاره می فرماید به ثمری دیگرازبرای حُسن ظن به خالق یکتا جلّ وعلا-به روایتی ازقول رسول خدا ص وحکایتی از حقّ تعالی که فرمود:«یا محمّد ص من در نزد حُسن ظنّ مؤمن خود می باشم؛یعنی چنان که گمان نیک دربارۀ من دارد من نیز نیکی می کنم به او،ومن اَجَلّ ازآنم که کسی گمان خوب کند به من ومن به او بدی کنم. پس ثمره ونتیجۀ حُسن ظنّ به خداوند حُسن عطای اودردنیا وحُسن ثواب اودرآخرت است. وبه روایتی که لفظ حُسن درحدیث نیست که:«اَنَا عِندَ ظَنّ عَبدِیَ المُؤمِن،یعنی من با گمان بندۀ مؤمن خودهمراهم(یعنی آنچه را از من امید دارد،همان گونه با او رفتار خواهم کرد-کافی)

611=حدیث،«ذو وَجهَین،یعنی دارای دوجنبه»است؛یکی از دو وجه -که حُسن ظنّ است مذکورگردید .وجه ثانی آنکه: می فرماید:«اگرسوءِ ظنّ داشته باشد بندۀ من به من،هرآینه من هم برحسب ظنّ او با او رفتارمی کنم؛پس اگرخیراست ظنّ او،عمل من با اوبه خیراست،واگرشرّاست ظنّ او،عمل من نیز با او به شرّ است. پس گویا حُسن ظنّ وسوءِ ظنّ به حقّ تعالی،بذری است در مزرعۀ نَفس انسان که روئیده می شد ازآنها به حسب تقاضای آن بذرها شجرۀ طیبه وشجرۀ خبیثه که ثمرۀ شجرۀ اولی، کرامت ورحمت و عنایت است،وثمرۀ شجرۀ ثانیه، ذلّت وحرمان ونِقمَت است .

پس حضرت امام ص ثمرات سوءِ ظنّ را بیان می فرماید که:هرکس میل کند واِنحراف ورزد از وفاءِ به موجبات حُسن ظنّ به پروردگار،عظیم گردانیده است حُجّت را برنَفس خویش،واز کسانی است که نَفس وشیطان خُدعه کرده اند با او به سبب مُتابعت کردن هوای خود؛یعنی اگرازموجبات حُسن ظنّ به پروردگار که کمال ایمان به حقّ تعالی و معرفت نَعماءِ سابقه وعنایت بی علّت اوست- ذاهِل(=غافل)گردد و وفا ننماید به تحصیل آنها،حجّت حقّ تعالی را برخودعظیم کرده؛وثمره اِتمام حُجّت خداوند براو،عذاب وعِقاب حقّ تعالی است. پس انحراف ازموجبات حُسن ظنّ،مورث سوءِ ظنّ واِتمام حُجّت حقّ تعالی است برعبد؛واین دو،موجب عذاب وعِقاب وبُعد از رحمت پروردگار. وسبب این انحراف،خُدعه وتَلبیس نَفس وشیطان است با انسان که نَفس، اَعدی (اعدا)عَدُوّانسان است؛ چنان که فرمود : «اَعدی عَدُوّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیک،یعنی دشمن ترین دشمنان توهمین نَفس توست که میانۀ دوپهلوی توقرارداد».

612-ومعالجۀ نَفس،مخالفت کردن به هواهای اوست؛چنان که دراحادیث قُدسیّه وارد است که:«یَابنَ آدم خَلق نکردم چیزی را اَشَدِّ مخالفت با من از نَفس تو. وقتی که آفریدم نَفس تورا ازاوپرسیدم که کیستم من؟ گفت درجواب:پس من کیستم؟یَابنَ آدم اگر رضای مرا می خواهی،مخالفت نَفس خود کن». ومعالجۀ شیطان پناه بردن به حضرت رحمن وخاصّان اوست؛ چنان که فرموده: (فَاستَعِذ بِاللهِ مِنَ الشَیطانِ الرّجیم، اِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَی الذَّینَ آمَنوا،یعنی وقتی قرائت می کنی قرآن را پس پناه ببر به حقّ تعالی از شیطان رجیم.وهمانا (شیطان) را براهل ایمان تسلط نیست سوره نحل16/99).پس بدان که مخالفت نَفس و معالجۀ شیطان ممکن نشود مگربه وجود انسان کامل،وتسلیم شدن درنزداو«کـَالمَیّـِت في یَدٍ الغَسّال،یعنی چون مرده دردست غسل دهنده-امثال حَکَم)وفَعَلی هذا،خلاف نَفس وتکمیل آن که باعث تَخَلُّق به اخلاق حمیده است،موقوف به اخلاص و ارادت با بزرگان دین و صاحبان یقین واقتدای به اهل عصمت وتمکین علیه السّلام که اِن شاءَ الله-شرح آن،در باب اقتداء خواهد آمد.

«اَللهُمَّ وَفّقنا عَلَی اقتِدائِهِم وَمَحَبَّتِهِم وَمُتابَعَتِهِم، وَالاُستِعاذَةِ بِکـَهفِ وَلایَتِهِم بِحَقّهِم وَحُرمَتِهِم عِندَکَ یا اَرحَمَ الرّاحِمین،یعنی بار خدایا توفیق پیروی ومحبّت ومتابعت وپناه جستن به پناهگاه ولایت ایشان را به ما عطا فرما،به حقّ ایشان وحرمت ایشان درنزد تو،ای رحم کننده ترین رحم کنندگان).

خاتمه باب حُسن ظنّ

ازکتاب مصباح الشریعه ومفتاح الحقیقۀ امام صادق(ص)وتألیف جناب آقا میرزا ابوالقاسم راز شیرازی قدس الله سر

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۲۶ساعت 11:24&nbsp توسط سیماهاشمزاده   | 

یاد استاد ...
ما را در سایت یاد استاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golemolao بازدید : 56 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1402 ساعت: 16:24