منهچ اول باب بست وهقتم در باب سخاوت

ساخت وبلاگ

البابُ السابع والعِشرون فی السَّخاء

باب بیست و هفتم در سخاوت

ترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان:فرمودامام صادق علیه السّلام:صفت سخاوت ازجمله اخلاق انبیاء است و این صفت،ستون دین است.ونیست مؤمن مگربا سخاوت،ونیست باسخاوت مگرصاحب یقین وهمّت بلند ؛ زیرا که به تحقیق که سخاوت،شُعاع نوریقین است.وکسی که بشناسد مقصود خود را ازاُمورباقیۀ اُخرویّه،یا بشناسد آنچه را فانی می شود ازمال دنیا،خوارمی شود براو آنچه را بذل کند درراه خدا.وفرمود حضرت رسول ص مَجبول ومخلوق نیست ولیِّ

472-حقّ تعالی مگر برسخاوت.وسخاوت،صفتی است که واقع میشود برهرمحبوبی که کمترین آن دنیاست. وازنشانۀ سخاوت است آنکه پروا نکند مؤمن هرکس بخورد دنیا را وهرکس مالک شود آن را، خواه مؤمن وخواه کافریا معصیت کار یا مطیع باشد،یاصاحب شرافت یا صاحب پَستی؛پس اِطعام نماید و خود گرسنه ماند،وبپوشاند غیرخود را وخود برهنه ماند،وعطا نماید به غیروقبول نکندعطاءِغیرخود را، ومنّت نگذارد به عطا کردن برغیرخود ومنّت گذارده نشود از دیگران . واگرمالک شود دنیا رابه تمام آن-نبیند نَفس خود را در دنیا مگربیگانه ازدنیا،واگرعطا نماید دنیا را در راه خدا،دریک ساعت،مَلامت به هم نرساند.فرمودحضرت رسول ص خدا:صاحب سخاوت،نزدیک است ازخدا ،نزدیک است ازبهشت،نزدیک است ازخلق ودور است ازآتش جهنّم؛وصاحب بُخل،دوراست ازخدا،دوراست ازمردم و دوراست ازبهشت،نزدیک است ازآتش . ونام گذارده نمی شود سَخی مگرآن کسی که بذل کند درطاعت حقّ تعالی وازبرای وَجه کریم او،واگرچه به گِردۀ نانی باشد یا شربت آبی. و فرمود حضرت رسول صصاحب سخاوت،حامل است آنچه مالک است، وحال آنکه اراده کرده باشد در بذل وَجه حقّ تعالی را؛وامّا آن کسی که سخاوت را برخود می بندد،درمعصیت حقّ تعالی است؛ پس حامل است سَخَط وغضب حقّ تعالی را ؛وحال آنکه اوبخیل ترین مردم است ازبرای نَفس خود،پس چگونه است ازبرای غیرخود درمقامی که مُتابعت کرده است هوای خود را ومخالفت کرده امرحقّ تعالی را؟. وفرموده است خدای عَزّوجلّ:هرآینه حامل می شوند بارهای خود را وبارهای دیگران را با بارهای خود (1).و فرمودحضرت پیغمبر ص:می گوید خدا:ای پسرآدم!مُلک ،مُلکِ من است ومال مالِ من است،ای مسکین،کجا بودی زمانی که بود مُلک ونبودی تو؟

473-وآیا هست ازبرای تومگرآنچه را بخوری وفانی سازی،یا بپوشی وکهنه سازی، یا تَصَدُّقی کنی و باقی داری آن را؟ یا آنکه مرحوم هستی تو به افعال خود یا عِقاب کرده می شوی برآن؛پس عاقل و هوشیارباش آنکه نبوده باشد مال غیرتو دوست تر درنزد تو ازمال خودت. پس بتحقیق،فرمود حضرت امیرالمؤمنین ص: آنچه را مقدّم داشتی به بذل،پس آن ازبرای مالکین است، وآنچه مُؤَخَّر داشتی به نگاهداشتن و ذخیره کردن،پس آن است ازبرای میراث بَرَندگان،وآنچه با توست،نیست ازبرای تو برآن، راهی سِوای مغروربودن به آن؛چه قدر سعی می کنی درطلب دنیا وچه قدر ادّعا می کنی؟ آیا پس می خواهی آنکه فقیرسازی نَفس خود را وبی نیاز گردانی غیر خود را؟

توضیحات

1- هرآینه حامل می شوند بارهای خود را وبارهای دیگران را با بارهای خود=وَلَیَحمِلُنَ اَثقالَهُم وَاَثقالاًمَعَ اَثقالِهِم- سوره عنکبوت 29 /13)َ

شرح تحقیق تفصیلی باب سخاوت بقلم حضرت راز شیرازی قدس الله سره

بدان که صفت سخاوت،خُلقی است نیکوازمَکارم اخلاق حمیده،وصفتی است ممدوح ازمحاسن صفات نَفسانیّۀ پسندیده،وجُندی است ازجُنود عقلیّۀ محموده که حکم می کند برآن،عقل وایمان،واقتضا می نماید آن را نور ولایت وایقان(=یقین کردن)،وتحریص وترغیب می فرماید براین صفت وخُلق کریم،سلطان باذِلِ رئوف رحیم ومنع می فرماید از ضدّ آن که بُخل وشُحّ است درقرآن عظیم خودکه:(وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ،یعنی وهرکس که خود را ازخوی بخل وحرص دنیا نگاه دارد،آنان بحقیقت رستگارانند سورۀ حشر 59/9 وسوره تغابن 64/16،

پس صفت مؤمن عاقل،آن است که درنزد اِدبار دنیا وفقدان مال آن،پیشه نماید قناعت وترک حرص را که از مکارم اخلاق حسنه است،ودرنزد اقبال دنیا

474-وحُصول اموال آن، به رضای حقّ جلّ وعلا شیمۀ خود قراردهد صفت سخا وبذل را به جهت طلب معروف دردنیا وتحصیل رضای خدا وتعمیرِدارِعقبی. ودوری جوید دراین حال ازشُحّ وبُخل که ازجنود جهل وموجب خِزی وخذلان است چنان که دراحوال قارون مذکورودرکُتُب تفسیروحدیث مَسطور است . وآیات واحادیث وارده در مدح صفت سخاوت وذمّ صفت بُخل، بسیار است چنان که فرموده حقّ تعالی: (وَمَن یَبخَل فَاِنَّما یَبخَل عن نَفسِهُ،یعنی هرکه (درانفاق)بخل ورزد برضررخود اوست سوره محمّد47 /38) ، وقال:(وَلا یَحسبنَّ الَّذینَ یبخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللهُ مُن فَضلِهِ هُوَخَیراً لَهُم بَل هُوَشَرُّلَهُم سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَومَ القِیامَةِ،معنی اهل بخل وامساک نپندارند که چون حقّ نیازمندان را ازمالی که خدا ایشانرا روزی فرموده است نپردازند آنان را سودمندتراست نه بلکه این امساک ایشانرا زیان بارتراست چرا که درروزجزا آن مال ومنال برگردنهایشان طوق لعنت وعذاب گردد،سوره آلعمران3/180 )وقال:(الذَّینَ یبخَلُونَ وَیَأمُرُونَ النّاسَ بِالبُخلِ،یعنی آن گروه که بخل می ورزند ومردم را به بخل ورزیدن وا می دارند،سوره نساء 4 /37و سوره حدید 57/24 )،وقال: (الذّینَ یَکنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّةَ وَلا یُنفِقُونَها في سَبیلِ اللهِ فَبَشّرهُم بِعَذابٍ اَلیمٍ، یَومَ یُحمی عَلَیها في نارِجَهَنَّمَ فَتُکوی بِها جِباهُهُم وَجُنُوبُهُم وَظُهُورُهُم هذا ماکـَنَزتُم لِاَنفُسِکُم, یعنی،آن کسانیکه طلا ونقره خویش را اندوخته همی کنند وآنها را درراه خدا انفاق نمی نمایند ایشان را به شکنجه وعذابی دردناک مژده ده روزی که سیم وزربه آتش قهرحقّ مذاب شود وپیشانی وپهلوهایشان را با آن کباب کتتد سوره توبه 9/ 34و35 ). واز حضرت صادق علیه الصلوة والسّلام منقول است که فرمود:بُخل ازکفراست واهل کفردرآتشند،و جود وکرم،ازایمان است واهل ایمان دربهشت می باشند. ونیزازاهل عصمت ص وارد است:اَلسَّخاءُ شَجَرَةُ مِن اَشجارِ الجَنَّةِ،مُتَدَلّیَةٌ اَغصانُها اِلَی الاَرضِ؛مَن اَخَذَ مِنها غُصناً،قادَهُ ذلِکَ الغُصنُ اِلی الجَنَّةِ،یعنی سخاوت،درختی ازدرختان بهشت است که میوه های آن به سوی زمین آویخته: آن کس که به شاخه ای ازآن درآویزد،آن شاخه او را به بهشت کشاند)ونیز وارد است:

475-اَلسَّخاءُ شَجَرَةُ فِی الجَنّةِ ؛فَمَن کانَ سَخِیّاً،اَخَذَ بِغُصنِ مِنها فَلَم یَترُکهُ ذلِکَ الغُصنُ حَتّی یُدخِلهُ الجَنَّة،یعنی سخاوت درختی است دربهشت؛آن کس که سخاوتمند باشد،به شاخه ای از شاخه های آن درآویزد،پس آن شاخه او را رها نسازد تا آن گاه که به بهشتش بکشاند –مجموعۀ ورّام

ازجابر انصاری رضی الله عنه-روایت است که گفت:سؤال کردند ازحضرت رسول ص خدا که:اَیُّ شَیءٍ الایمانُ وقال:الصَّبرُ السَّماحةِ،یعنی ایمان چیست؟ فرمود بردباری وگذشت-نهج البلاغه و مجموعه ورّام

ونیز از حضرت رسول خدا منقول است که:ما جَعَلَ اللهُ تَعالی وَلِیاً لَهُ اِلّاعَلَی السَّخاءِ وَحُسنِ الخُلق،یعنی خدای تعالی برای خود دوستی قرار نداد جزآنکه به صفت سخاوت وحسن خُلق آراسته بود- م مجموعه ورّام .

پس از آیات و احادیث مذکوره ظاهر گردید آنکه سخاوت و جود وکرم و سَماحت،از شِیَمِ مرضیّه واخلاق حمیده انبیا واولیاست، ونبوّت و ولایت وعقل وایمان،مقتضی اند این خُلق نیکو وصفت محموده را،ومی کشاند این صفت مرضیّه-که غُصنی است از اَغصان شجرۀ بهشتیۀ طوبای الهیه – مؤمن را به دارالخُلود وجنّات نعیم موعود؛وبخل وشُحّ نَفسانی، از جملۀ اخلاق ذمیمۀ نفسانیۀ اهل جهل وبُعد وغضب الهی است،ومی کشاند این صفت ذمیمه – که شاخی است از شاخهای زقوم جحیم- صاحبش را به سوی جهنّم؛چنان که در حدیث، وارد است که: اَلسَخِیُّ لایَدخُلُ النّارَ وَلَوکانَ کافِراً،وَ البَخیلُ لا یَخُلُ الجَنَّةَ وَ لَوکانَ مُؤمِناً،یعنی سخاوتمند به دوزخ نرود اگرچه کافر باشد وبخیل به بهشت نرود اگر چه مؤمن باشد

پس بدان آنکه سخاوت و جود وکرم وسماحت را اقسام وانواع مختلفه است؛

اوّل: بذل اموال است فی سبیل الله، به قدر امکان،هرقدر باشد،اگرچه دِرهمی یا گِردۀ نانی وشربت آبی بوده باشد؛

476- چنان که درشأن نُزول هل اَتی دربارۀ حضرت امیرالمؤمنین ص وارد است که آن حضرت وحضرت فاطمه وحَسَنین وفِضّهعلیه السلام درسه شب،هرشبی پنح قرص نان جُوین که ازمزد دست ریس واز طبخ ودست آس حضرت فاطمه حاصل شده ،بذل به مسکین ویتیم واسیرفرمودند،وهمگی این بزرگواران درهرسه شب،اِفطار به شربت آبی فرمودند،وپس ازآن سورۀ مبارکۀ هَل اَتینازل گردید؛چنانچه حق جلّ وعلا دراین سوره، مدح ایشان فرموده،وحقّ جلّ وعلاعین کافوروتَسنیم وسلسبیل وزَنجَبیل(=نام چهار چشمه از چشمه های بهشت است)(1)به ایشان کرامت فرموده- به علاوۀ جنّات ونَعمای ایشان تا قدرسخاوت وسَماحَت ایشان،وکرامت عنایت حقّ تعالی دربارۀ ایشان ظاهرآید. ونیز ازابن عباس مرویّ است که وقتی امیرالمؤمنین ص را از مال دنیا چهاردِرهم بود وبس؛یک درهم درشب ویکی درروز ویک پنهان ویکی آشکارا در راه خداوند ، انفاق فرمود،آیۀ (الَّذینَ یُنفِقُونَ اَموالَهُم بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ سِرّاً وَعَلانِیَةً،یعنی کسانی که اموال خودرا در شب و روز ودر نهان وآشکار انفاق کنند سوره بقره 2 /274) در شأن آن حضرت نازل آمد. پس نظرحقّ جلّ و علا نه به قلّت .کثرت مبذول است بلکه به صدق وخلوص نیّت باذِل است؛ وانگهی چنین سَخیّ باذِلِ کاملی. مِثل آن حضرت که خلیفه وحجّت الهی است؛زیرا که خلیفۀ ثانی جورهم درمقابل آن حضرت،به تقلید و حُبّ جاه،بذل بسیارکرد وبه جز آیۀ عذاب دربارۀ اونازل نیامد:

477-(اِنَّ المُنافِقینَ فِی الدَّرک الاَسفَلِ مِنَ النّار،یعنی بدرستیکه منافقین دردرک اسفل ازآتش اند سوره نساء 4/145)

و دوّم:ازاقسام سخاوت:بذل جان،وشجاعت است درطریق الهی اعظم ازبذل مال است؛زیرا که نَفس انسان درنزد اوعزیزترازمال است؛پس کسی که جود کند به نَفس خود،سهل است براو جود کردن به مال؛چنان که حضرت امیرالمؤمنین ص درجمیع غَزَوات حضرت رسول ص با صنا دید(=جمع صندید به معنی مهتر وسرور)قریش وعرب ویهود وطوایف مختلفه ولشکرهای عظیمه،حرب می فرمود،وخود را درخطرات ومهلک عظیمه می انداخت، وجان خود را فدای حضرت رسول ص می نمود، وهرگزازبرای حفظ جان خود پشت به لشکری نفرمود وباک ازکشته شدن نداشت،بخصوص درلیلةُ المَبیت،(2) که جمیع بزرگان قریش عازم برقتل رسول خدا شدند،حضرت علیّ بن ابی طالب درفِراش آن حضرت خوابید ونَفس شریف خود را فدای آن حضرت گردانید به جهت خشنودی خدا ورسول ص،حقّ تعالی به ملائکه وجبرئیل ومیکائیل مُباهات فرمودکه:ببینید علی ص جان خود را چگونه فدای رسول من گردانید دراُخُوَّت و برادری با رسولو این آیه را نازل فرمود که:(وَمِنَ النّاس مَن یَشري نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاِةِ الله،یعنی وازمیان مردم کسی است که جان خود را درطلب رضای خدا می فروشد،سوره بقره 2 / 207)،وچون قریش با جمعیّت ریختند به خانۀ حضرت پیغمبر ص که بِکُشند -علی ص را در جای او دیدند وگفتند: تو کسی هستی که به ما غَدر( مکر وخدعه )کرده ای در این شب. پس بُریدند تَرکه ها از خارمُغیلان

478-وآن قدر،آن حضرت را زدند قریب بود هلاک شود، وحضرت رسول ص به غار رفتند،درعرض راه ابوبکر را دیدند،از خوف آنکه به قریش بُروزدهد.اورا همراه خود به غاربردند.

سیُم از اقسام سخاوت: ترک انتقام وفراموش کردن ظلم اَعادی وکـَید ومکرحُسّاد است با وجود قدرت؛چنان که ظلم های بی حذّ ومَر از خُلفای ناحقّ مَلعون، به آن حضرت رسید، ودرهنگام مرگ شَیخین،ابابکر وعمر به هر دوفرمودند که اقرار به حقیّت خلافت من وبطلان غصب خود نمائید با وجودی که می بینید آثار نارِ آخرت وعذاب الهی را،من ازشما عفو می کنم ابابکر وعمر مهلت نداد که اقرار نماید وعمرخود هم اقرار نکرد وگفت النّار وَلاَالعار،یعنی درآتش می روم امّا تحمل این ذلّت وعار که اعتراف به خیانت است برایم مقدور نیست –امثال وحکم)(3)؛وبعد از رسیدن شمشیر به فرق مبارک،وگرفتن و آوردن اِبن مُلجَم ملعون،حضرت به جناب امام حسن ص فرمود که اورا نگاه دارید واز غذای من به او بدهید، اگرمن نجات یافتم،اولی به عفو هستم والاّ زیاده از یک ضربت به او نزنید.

توضیحات

1- کافوروتَسنیم وسلسبیل وزَنجَبیل=نام چهارچشمه ازچشمه های بهشت است که ازاین چهارتا سه تای آن درسورۀ دهروتسنیم درسوره مطففین آمده است،بتفسیر آیات 5و17و18 ازسوره دهرو آیه 27از سوره مطففین .

2- درلیلةُ المَبیت،=شبی که حضرت امیرالمؤمنین بجای پیغمبراکرم دربسترآن جناب خوابید تا آن حضرت به غار ثور برود به تفسیرآیۀ(وَمِنَ النّاس مَن یَشري نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاةِ الله-2/207)

3- النّار وَلاَالعار=یعنی درآتش می روم امّا تحمل این ذلّت وعارکه اعتراف به خیانت است برایم مقدور نیست –امثال وحکم)

ادامه باب سخاوت

479-ورئیس مُحقّقین خواجه نصیرالملَّةِ الدّین (نصیر الدین طوسی)در شرح اشارات (کتاب فلسفی ابن سینا) می گوید که کرم یا می باشد به بذل نفعی که واجب نباشد بذل آن،یا به منع ضرری که واجب نباشد منع آن؛ واوّل که بذل نفع است،یا به بذل نَفس است آن را شجاعت نامند.یا به بذل مال است وآنچه نایب مَناب(=قائم مقام وجانشین)مال است وآن را جود نامند؛ واین دو امر وجودی می باشند؛

وثانی که منع ضرر است، یا با قدرت است براِضرار،آن را صَفح و عفو گویند،ویا با عدم قدرت است، آن را نِسیان گویند؛ واین دو امرعَدَمی می باشند؛ واین اوصاف مردعارف صاحب ولایت است.وازرسول ص حضرت صَلَی اللهِ عَلیه وَآله -وارد است آنکه فرمود:(ترجمه فارسی)این امّت من به نماز وروزه به بهشت نمی روند،بلکه دخول ایشان به بهشت به واسطۀ سخای نَفس ها وسلامت صدر(بی کینه بودن) وگذشت نسبت به مسلمانان اسَت. ودرکتاب رجال کبیر،از محمّدبن سنان ،از جمعی دیگرازاهل کوفه مَرویّ است که نوشتند به سوی حضرت صادق علیه السّلام آنکه مُفضَّل،مجالست می نماید با اصحاب کبوتر وطایفه ای که شراب خوارند.

480-سزاوار آن است که شما بنویسید مکتوبی به او و امرفرمایند که مُجالست با این طایفه نکند. پس آن حضرت علیه السّلام نوشتند کتابی به سوی مُفضّل ومُهرزدند برآن وفرستادند به سوی زُرارّه وعبدالله بُکـَیرو محمّد بن مُسلم وابوبصیر وحُجربن زائدَه که ازاصحاب آن حضرت بودند.وامر فرمودند که از دست خود،آن کتاب را به دست مُفضّل دهد. پس ایشان رسانیدند کتاب را به مُفضّل واوباز کرد مُهر آن را وخواند؛ دید آن حضرت نوشته است که بِسمِ اللهِ رحمن الرّحیم،بِخَرای مُفضّل این را و بخرآن را وذکر نفرموده بودند آن حضرت درآنجا-نه قلیل ونه کثیر- ازآنچه ایشان سِعایت وخواهش دربارۀ مُفضّل کرده بودند. پس ازخواندن مفضّل کتاب را،به زُرارّ داد خواند، و او به محمّد بن مُسلِم داد خواند،تا آنکه کتاب دور زد وتمام اصحاب خواندند. پس گفت مُفضلّ:چه می گویید؟گفتند اصحاب که:اینها مال عظیمی می شود،تا ما ملاحظه کنیم وجمع کنیم وبیاوریم درنزد تو که صَرف کنی درفرمایشات آن حضرت. وخواستند مُراجعت نمایند،مفضّل گفت غذای صبح را نزد من صرف کنید ونِشانید درصبح ایشان را از برای غذا،وفرستاد به طلب آن اصحابی که سِعایت کرده بودند ازایشان درنزد حضرت.پس حاضرشدند آنها،ومفضّل خواند برایشان کتاب حضرت صادق علیه السّلام را؛پس مراجعت نمودند. و نگاه داشت مفضّل اصحاب را از برای غذا؛پس برگشتند آن جوانان وحامل بودهریک از ایشان به قدرقوّۀ خود ،هزار ودوهزار را وبیشتر،وحاضر ساختند دوهزار اشرفی و ده هزار دِرهم پیش ازآنکه اصحاب ازغذا فارغ شوند. پس مفضّل گفت: امرمی کنید ای

481-اصحاب حدیث که منع کنم من این جوانمردان راازنزد خودم وگمان می کنید که حقّ جلّ وعلا احتیاج دارد به نماز وروزۀ شما ؟ونیزازحضرت امیرالمؤمنین علیه الصلوةُ و السّلام وارد است که (ترجمه بفارسی)چون دنیا به تو رو آورد ازآن درانفاق کن؛زیرا که آن،مانع ازفانی شدن آن است،وچون به تو پشت کند،(بازهم)ازآن انفاق کن؛ زیرا که نمی ماند(یعنی ازآن گرو بگیر)-بحاالانوار.

ونیز آن حضرت،مضمون آن را نیز به نظم فرموده است:

از نظر فیزیکی اسکیم نکن و در حال آمدن است / فاقد زباله و اسراف نیست

فَاِن تَوَلَّت،فَاَحری اَن تَجُودَ بِها/ فَالشُکرُ مِنها اِذا ما اَدبَرَت خَلَفُ دیوان حضرت امیرالمؤمنین –بحارالانوار

(یعنی چون دنیا به تو رو کند،درانفاق ازآن بخل مَوَرز؛زیرا که خرج کردن،آن را کم نمی کند؛ وچون به توپشت کند شایسته ترآن است که ازآن(اگرچه درحال زوال وازبین رفتن است) بازهم انفاق کنی؛زیرا که شکراین نعمت (که خدای تعالی تورا توفیق انفاق مالی که درحال ازبین رفتن است وتواز این موقعیّت استفاده می کنی وازآن انفاق می نمایی)جانشین مال ازدست رفتۀ توست(وچه دولت بالاتر از اداءِ شکر).

ونیزازحضرت ابی جعفرمحمّدبن علی الباقرعلیه السّلام وارد است که:(سه صفت است هلاکت کننده وسه صفت است نجات دهنده ازهلاکت؛امّا مُهلاکات: بُخلِ مُطاع،وهوایِ مُتّبَع،وعُجب کردنِ مرد به نَفس خود ؛ امّا مُنجیبات:خوف ازخدای عزّوجلّ درباطن وآشکار،ومیانه روی درغنی(غنا) وفقر،ومیانه روی در شهوت و غضب. وازحضرت رسول ص وارد است که:جمع نمی شود درمؤمن دوخصلت بُخل و بد خُلقی.

پس بدان که از برای صفت سخاوت ،درجات ومقامات است؛

اوّل: انفاق کردن زیاده از ضرورت واحتیاج را،وترک کردن ذخیره به سبب ترک شُحّ وبُخل نَفسانی ازروی رغبت ورضا.

482-ثانی:ایثارواختیار کردن صبربرنَفس خود به آنچه مُختصّ به توست اگرچه مُحتاج باشی به آن.

ثالث:اِزالۀ حُبّ مال است از نَفس وکندن بیخ محبّت آن را از دل،با وِجدانِ (=یافتن)مال یا فقدان آن.

رابع:اختیارکردن رضای حقّ تعالی را بررضای غیراگرچه آن نَفس توباشد دربذل کردن مال.

خامس:بذل مال وجان است درراه خدا تا آنکه هیچ یک ازاین دوعایق ومانع نگردند تو را ازسلوک به سوی حقّ جلّ وعلا.

سادس:رفع همّت است از تعلّق به ما سوای حقّ تعالی،وصَرف توجّه(=روی گردانیدن)است ازغیر او .

سابع:عدم التفات است به ما سوای محبوب حقیقی،ویک جهت کردن همّت وتوجّه است به او.

ثامن:فنای از افعال وصفات خود است به ایثاربرصاحب افعال وصفات،وتوجّه به او.

تاسع:انفصال ازدو کون دنیا وآخرت است به ترک طمع درآنها به واسطۀ محبّت حقّ تعالی.

483-عاشر:ترک رسوم بشریّت و محو وجود موهوم،به جهت رسیدن به معلوم حقیقی؛چنان که از حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام وارد است:مَحو المَوهُومِ[مَعَ]صَحوُالمَعلُوم-شرح المنازل)و به سبب جلالت شأن سخاوت وعِظمِ رتبۀ سَماحت،حضرت امام علیه السّلام

484- تخصیص فرمود آن را به خُلق انبیاءعلیهم السّلام؛چنان که سابقاً محقّق آمد که تمام اخلاق حسنه ، فطری وجبلّی انبیاء واوصیاء علیه السّلام اند وآن را عِماد(ستون) دین فرموده؛زیرا که درجمیع اعمال دین،اَعمّ ازامتثال اوامروانتهای ازنواهی،گذشت ازمال وجان وحُظوظ اَنفس واَبدان لازم است،وبه ترک حظوظ وتحملّ مَشاقّ که موقوف برسخاوت است،دین مرد سَورَت(=تیزی وشدت) وقوّت به هم رساند.

485-پس سخاوت،دین الهی را برپا دارد ورُکنی است ازایمان؛وایمان موقوف به نوریقین است؛زیرا که تا یقین کامل نگردد،امنیّت خاطرکه ایمان است حاصل نگردد،وتا ایمان حاصل نیاید،بذل مال وجان و حظوظ نفسانیّه را درراه حقّ جلّ وعلا ننماید. پس سخاوت ازصفات مؤمنین وشُعاعی است ازنوریقین. پس یقین برحقیقت حقّ جلّ وعلا و سزاوار بودن برپرستش،به سبب افاضۀ نور وجود و کمالات بر انسان ،ویقین برمثوبات معادیّه واخرویّه برحسب مواعید الهیّه،سبب بزرگی است از اسباب سخاوت واعظم اسباب آن است.

و سبب دیگر که امام علیه السّلام ازبرای سخاوت بیان فرموده،معرفت مقصود انسان است در بذل و سخا ؛زیرا که مقصود مؤمن با یقین،قرب به معبود حقیقی وترقّی به درجات معنویّۀ عالیۀ انسانیّه و فوزوفلاح ازدرکات وحجب نفسانیۀ سافله(=فرودین)ودریافت نعمای اخرویۀ باقیه است که تمام آنها ابدی دائمی باقی است؛وآنچه را انسان بذل می نماید در راه حقّ جلّ وعلا نعمای فانیه وقُوای زائِله وحیات ناقصۀ بدنیّۀ دنیویّه است که در مدّت عمرقلیل،انسان مالک ومتصرّف درآن است،وبعد زایل می گردد به موت او.پس البتّه مؤمن موقن(=صاجب یقین)عارف به حقّ جلّ وعلا آخرت ودنیا،سهل می شود براو بذل امورفانیه به جهت دریافت امورباقیّۀ دائمۀ ابدیّه.

486- وحضرت رسول صلّی اللهُ علیه وآله-نقل فرموده که دلیل است برآنکه سخاوت جبلّی اولیای الهی است؛زیرا که ظهور نورمحبّت و ولایت درانبیاء و اوصیاء و اولیاءعلیه السّلام نیست مگرازبحرمحبّت و ولایت ذاتیّۀ الهیّه باقیّه؛ونور ولایت باقیّۀ الهیّه جامع جمیع صفات کمالیّه واخلاق حسنه است که یکی ازآنها صفت فیّاضیّت وجود وکرم است،پس ارواح انبیاء واولیا راعلیه السّلام صفت سخاوت و جود فطری و ذاتی است وبه سبب آنکه ازعالم بقا و دوام می باشندهارب ومنزجرند ازعالم فنا ومتعلّقات آن وبه صفت جود،دفع می کنند ازخود امورفانیۀ زایله را به بذل درطریق الهی؛فعلی هذا،تمام صفات کمالیّه واخلاق حسنه،فطری وجبلّی اهل نبوت و ولایت است،تخصیص به صفت سخاوت ندارد چنان که در باب حُسن خُلق بیان کرده آمد.

وحضرت امام ص اشاره می فرماید به درجات عالیه وسافلۀ سخاوت،تماماً،به آنکه می فرماید:سخاوت چیزی است که واقع می شود برهرمحبوبی که اقلّ آنها دنیاست؛زیرا که درمیان درجات ومقامات سخاوت،مذکورگردید که بعضی از درجات آن،بذل دنیا ومافیهاست- به اقسام مختلفۀ سابقه- وبعضی از درجات آن،ترک تعلّق به ما سوای الله،ازدنیا وآخرت واُمورات باقیه،است درطریق محبّت و ولایت الهیّه،تا آنکه برسد عارف محبّ، به فناءِ فی الله که بذل وجود موهوم خود وماسوای الله است پس عارف به سبب محبّت حقّ جلّ وعلا تیغ لا برفرق جمیع ماسوی الله که محبوبات مجازیّه اند می راند تا ثابت و مستقیم گردد درمحبّت و ولایت الهیّه:

تیغ لابرقتل غیرحق براند / پس نگر که بَعدِ لا دیگر چه ماند

ماند اِلّا الله، باقی جمله رفت / توبمان ای عشق شرکت سوز زفت -مثنوی

487-وبعد حضرت امام ص سه علامت برای صفت سخاوت بیان فرموده؛

اوّل آنکه مبالات وپروائی ندارد سخی به مالک شدن وخوردن هرکس دنیا را،اَعمّ ازمؤمن یا کافر،مطیع یا عاصی،شریف یا وضیع(=فرومایه)؛ودراین حالت،اطعام می کند خلق را وخود گرسنه می ماند،ومی پوشاند مردم را وخود برهنه می ماند وعطا می نماید به غیر بدون منّت وقبول عطا نمی کند ازخلق؛چنان که در احوال امام حسن مجتبی ص منقول است که آن حضرت را مَضیفی بود که انواع اطعمه- شب وروز- درآنجا حاضر می ساختند وخلایق می آمدند ومی خوردند،وخودآن حضرت،تناوُل نمی فرمودند.روزی کسی ازمهمانان تصوّر کرد که چون حضرت از این غذاها تناول نمی فرمایند بیقین غذای آن حضرت از اینها اَلطَف واشرف است؛ لِهذا ازغذاهای مجلس نخورد،وهرقدراو را تکلیف به خوردن فرمودند،اِبا نمود،حضرت اصرار فرمودند،گفت میل دارم که باشما غذا بخورم. حضرت فرمودند:بهتر آن است که از این غذاها بخوری!قبول نکرد، تا آنکه سفره را برچیدند. پس ازآنکه خلق متفرق شدند،حضرت غذای خود را خواستند؛آن شخص نظر کرد دید دوقرص نان جوین وسرکه ای است، آوردند،حضرت به او تکلیف فرمودند که اگر میل داری بیا ورفاقت نما آن شخص تعجّب کردکه عجب حکایتی که انواع اَطعمۀ لذیذۀ لطیفه به مردم می خورانند وخود،نان جوین تناوُل می فرمایند؛حضرت فرمودند:تعجبّی نیست زیرا که شیوۀ ما اهل البیت این است. ودیگرچشم پوشیدن اهل عصمت ص وائمۀ هدی ص است ازصورت منصب خلافتی که خداوند به ایشان کرامت فرموده و واگذاشتن آن را به اَئِمّه وخُلَفای جور از بنی اُمیّه و

488-بنی عبّاس، با وجود قدرت برهلاک آنها وتصرّف کردن خلافت ظاهریّه را مِثل خلافت باطنیّه. وازعلامات صفت سخا و جود وکرم است ترک منّت برغاصبین حقوق خودزیرا که این صفت،جبلّی ایشان است.

وثانی ازعلامات، آن است که اگر مالک شود دنیا را بتمامِها- نبیند نفس خود را در دنیا مگراجنبی؛یعنی خود را از جنس دنیا ودنیا را ازخود نبیند،بلکه خود را عاریه داند درآن؛چنان که احوال حضرت رسول ص در نبوت وحضرت امیرالمؤمنین ص درخلافت،چنین بوده که غالب دو روز سه روز ازنعمای دنیا چیزی تناوُل نمی فرمودند واز اموال دنیا چیزی نگاه نمی داشتند،وآنچه از غنایم و فَیء(=غنیمتی که بدون جنگ ازکفار بدست آمده باشد) وحقوق الهیّه وخیرات ومیراث می یافند،تمام قسمت می فرمودند درمیان مؤمنین ومسلمین،وشب درنزد خود،دربیت المال چیزی نگاه نمی داشتند؛چنان که از اَبی ذرّغفاری روایت است که روزی،عصررفتم درنزد حضرت رسول ص خدا، وآن حضرت راغَمین یافتم،وجرأت بر سؤال از سبب حُزن نکردم. وشب آن روز،خدمت آن حضرت رسیدم، آن حضرت را خوشحال و فرحناک یافتم؛سبب ازحُزن اوّل وفرح ثانی پرسیدم،فرمودند:چند دینار ازبیت المال درنزد من بود،ومَحزون ازآن بودم که آن حقّ چه کس باشد که خود معطّل بُوَد و وَجه او در نزد من باشد آن را به صاحبش رسانیدم لِهذا فرحناک شدم. وهمچنین حضرت امیرالمؤمنین ص که خطاب به دینار و درهم می فرمود که:یا صفراءُ ویا حَمراء غُرّي غَیري، : ای زرد وسرخ دنیا مغرور سازید غیرمرا که من شما را سه دفعه طلاق داده ام؛ عقد شما برمن حرام است.-المناقب وبحارالانوار ونهج البلاغة

489-وهمچنین درحال خلافت،تنها درمیان مردم راه می رفتند ومی فرمودند:امام خود را راه دهید وخود به نفس نفیس،مایحتاج را ازبرای عیال می خریدند وحمل به خانه می فرمودند؛هرقدراصحاب اصرار می کردند که حمل نمایند،حضرت می فرمودند من اولی به خدمت عیال خودم. ودفعات عدیده،برمعاویه دست یافتند وازاوگذشتند؛مالک اشترعرض کرد:فدای توشوم چرا مرا خبرنکردی که به یک شمشیر کار او را بسازم؟ فرمودند:خلاف مروّت بود،آنچه خداوند مقدّرفرموده است همان خوب است. این اعمال و افعال،دلیل برآن است که درعین سلطنت وخلافت،میل به دنیا ومافیها ندارند وخود را از دنیا بیگانه می دانند ومتحمّل سلطنت آن نمی شوند مگر محضاً لله(=خالص برای خدا)به جهت هدایت خلایق.

وعلامت سیُم ازعلامات سخاوت،آن است که اگر تمام را مالک باشد وبذل نماید در راه حقّ تعالی،ملالت حاصل ننماید،زیراکه تمام دنیا ومافیها به نظر او 490-چون مُرداری است بلکه کمتر؛چنان که حضرت رسول ص خدا فرمودند که :اگردنیا درنزد خداوند،به قدراستخوان خوک مردۀ درمَزبَله افتاده عِظَم داشت، شربت آبی به کافری نمی چشانید؛ وحال آنکه دنیا را بیشتربه کفّار واهل معصیت داده است. وحضرت صادق ص می فرماید: اگرتمام لذّات نعمت های دنیا را دریک لقمه کنم ودردهن دوستی ازخود گذارم.هنوز از آن خجل وشرمسارم که نسبت به اواحسانی نکرده ام. وحضرت امیرالمؤمنین ص عمل اکسیر (4)را به معاویه علیه الهاویه(5)تعلیم فرمود که او نخود طلاونقره درطعام می کرد وبه مردم بذل وانفاق بسیار می نمود،ودعوت به دوستی خود و دشمنی ولعن وسَبّ ِ آن حضرت می کرد،وآن حضرت پروا نمی فرمود ،پس گویا آن حضرت،تمام دنیا رامالک بود وبه آن ملعون کرامت فرمود،باک وملالت نداشت:

دوستان را کجا کند محروم / آن که با دشمنان نظر دارد –سعدی

وچون حضرت صاحب الاَمرعلیه الصلوة والسّلام که مالک تمام دنیاست ودست ازدنیا کشیده،سلطنت را به سلاطین دنیا،ازموافق ومخالف،واگذارده وباک ومَلالت ندارد.

بعد، حضرت ثَمَرات سخاوت وسَماحت را بیان می فرماید ازقول حضرت رسول ص که: ثمرۀ سخاوت،قرب به حقّ تعالی وقُرب به مردم یعنی به دلهای خَلق،

491-وقُرب به جنّت وبُعد ازنار است؛ چنان که ثمرۀ بُخل وشُحّ نَفسانی، بُعد ازحقّ تعالی وبُعد ازخَلق و بُعدازبهشت وقُرب به نار است؛زیرا که درسخاوت اختیار کردن حقّ است بردنیا ورحمت برخلق است؛ و این دو،باعث می شود قُرب حقّ ودخول درجنّت که دارحقّ است،ومحبوبیّت دردلهای خلایق را ؛ و در بُخل،اختیاردنیا برحقّ است وجوربرخلق؛واین دو،باعث است بُعد ازحقّ ودخول درآتش که باطن مشتهیات دُنیویّه است. ودوری از قلوب خلایق را.

توضیحات

4- عمل اکسیر =جوهری گداخته که ماهیت اجسام تغییر دهد وکاملتر سازد؛مثلا جیوه نقره ومس را طلا سازد

5- الهاویه=یکی از درکات دوزخ

ادامۀ باب سخاوت

بعدحضرت شرط سخاوت را بیان می فرماید به آنکه شرط صفت سخاوت بذل مال یا جان است درطاعت حقّ تعالی به جهت طلب وجه ورضای او،اگرچه چیزقلیل باشد چون رَغیفی وشرت آبی. واگربذل اموال کثیره یا جان نماید، ولیکن درطریق باطل یا به جهت تحصیل دنیا باشدکه:تَرکُ الدُّنیا لِلدُّنیا کُفرٌ،یعنی ترک برای مقصدی دنیائی، کفراست-آن را سخاوت ننامند بلکه آن شخص،سخاوت را به تهمت برخود بسته است،وسَخیّ است درمعصیت حقّ تعالی وحَمّال سَخَط وغضب خداوند است؛چنان که خلفای جور و ظلم ومعاویه وسایرفراعنه،بسیاربذل مال به جهت صرف وُجوه مردم ازخُلفای حقّ واَئِمۀ طاهرین ص به سوی خود می کردند،ومنظورشان دعوت خلق به سوی خود،ازبرای قوّت امرخلافت ایشان دردنیا بود؛پس بذل ایشان را سخاوت نگویند بلکه

492-معصیت است،وباعث غضب الهی است؛وایشان بخیل ترین مردم برنَفس خود بوده اند؛زیرا که بذل مال برخلق می کرده اند که خلق،صاحب وسعت می شده وخود ایشان درظلمت وضیق ضلالت وزندان غَوایت بوده اند،چه تَرک اَوامر الهیّه را نمودند وبه هوی وهوس خود،دنیای فانی را برحقّ تعالی واهل حقّ وامر ونهی او ودارآخرت باقیه ورضای او جلّ وعلا اختیار کردند؛پس اگربذل بردیگران کردند امّا برنَفس خویش بُخل ورزیدند به سبب دور کردن خود ازرحمت خدا، وحامل شدند اثقال(=سنگینیها و بارها)خود را،از معاصی کبیره وصغیره،با اَثقال مردم؛زیرا که اموالی که ازخلق می گرفتند بدون حقّ، حامل می شدند اَثقال صاحبان اموال واَثقال آن کسانی که مُستحقّ خیرات ومَبَرّات وحقوق الهیّه از خُمس و زَکوة می بودند وبه ایشان نمی رسانیدند بلکه به مخالفین ایشان می دادند که قوی گردند براذیّت واِضرار ایشان؛پس دراخذ وبذل اموال، باردیگران را هم برخود بارکردند،برخلاف اهل سخاوت درطاعت الهی که بار خود واموال خود را بارکردند بردیگرانی که به ایشان جود وکرم می کردند،تا آنکه می کشانند بار اموال ایشان را به سوی آخرت،وحقّ تعالی به عوض آنها،اجرهای عظیم به ایشان کرامت می فرماید؛پس اهل سخاوت،خلق را مَطیّه ومَرکب بارهای خودازبرای آخرت قرارمی دهند وخود،سبکبارازدنیا حرکت می نمایند وبه آخرت وارد می شوند،واهل سخاوت باطل،باردیگران سربارخود می سازند وایشان را سبکبار،وبار خود را ثقیل می گردانند،وبا اَثقال خود ودیگران به دارآخرت داخل وبه عذاب الیم الهی نازل می شوند؛چه فرق هاست میان این دو طایفه: بَینَهُما بَونٌ بَعید.

493-بعد حضرت امام ص نصیحت می فرماید از قول حضرت رسول ص قاطِبۀ امّت را به آنکه: تا چند می گویید مال ما مال ماست،مُلک ما مُلک ماست؛اگر مسکین نبودید ازنعمت عقل ومعرفت،تصوّر می کردید که کجا بودید دروقتی که مُلک ومال بود وشما نبودید؛پس بعد ازتفطُّن می دانید که مُلک ومال نیست مگرازبرای خداوند واحد. که:(وَلِلهِ میراثُ السَّمَواتِ وَالاَرضِ،ملک وسلطنت آسمانها وزمین،ازآن خداست )،وهرقدربه هرکس خواهد،چهار صباحی به عاریه دهد، وپس ازآنکه همگی بنی آدم فانی گردند،باز میراث سماوات وارض به او وعباد صالحین اورسد که:(وَلِلهِ میراثُ السَّمَواتِ وَالاَرضِ ،یعنی میراث آسمانها وزمین،از آن خداونداست سوره آلعمران3/180 وسوره حدید 57/ 10)،(ولَقَد کَتَبنا فِی الزَّبُورمِن بَعدِ الذّکرِ اَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادیَ الصّالِحُون؛یعنی وما پس از تورات در زبور(داود)نوشتیم که البتّه بندگان نیکوکارمن،ملک زمین را وارث ومتصرّف خواهند شد،سوره انبیاء21 /105))؛وآن زمان رجعت اهل عصمت علیه السّلام است که خلافت تمام روی زمین،می رسد به ایشان-بدون شراکت شریکی ازاهل جور-بلکه تمام خُلفای جور را به دنیا برگردانند وانتقام دنیوی ازایشان کـَشَند؛وخوراک اَئِمّه وخُلفای جور درآن روز،قاذورات مؤمنین است که:( وَمَن اَعرض عَن ذکری فَاِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنکاً،یعنی آن کس که ازیاد من روگردان شود پس البتّه ازبرای اوزندگی (معنوی وایمانی)سختی خواهد بودسوره طه 20/ 124)

واز اهل عصمت علیه السّلام وارد است که:عمر دنیا صدهزار سال است؛بیست هزارسال آن،ازتمام خلق است وهشتادهزارسال آن، ازآل محمّد ص استکه ایّام رجعت است- در حالت خُلود در جنّت؛ حقّ تعالی از

494-زبان ایشان وشیعیان نقل فرموده که می گویند:(اَلحَمدُلِلهِ الَّذی صَدَقَنا وَعدَهُ وَاَورَثَنَا الاَرضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الجِنَّةِ حَیثُ نَشاءُ ،یعنی سپاس خدای را وعدۀ خویش دربارۀ ما راست آورد وزمین(بهشت) را به ما میراث دادتا هرجا که از بهشت خواهیم درآن ساکن شویم،سوره زمر 39/ 74) وپس از آنکه حقّ تعالی به هرکس هرچه خواست از مُلک ومال خود داد،حضرت رسول ص فرمود که حقّ تعالی می فرماید: ای پسر آدم آیا ازبرای تو،زیاده ازآن است که بخوری وتمام شود وبپوشی وکهنه گردد یا تصدّق دهی وباقی ماند از برای تو؟یعنی ازمال ومِلکی که حقّ تعالی به عقد تَمَلُّک تو می دهد،زیاده ازخوراک وپوشاک وآنچه را تصدّق می دهی،نصیب نداری ومابقی را خداوند به وارث تومی رساند؛امّا آنچه را صدقه دهی، بیشتر به کارتو می آید تا آنچه را بخوری وبپوشی؛زیرا که صدقه،باقی می ماند از برای تو ونَفَقه وکِسوۀ(=پوشاک) توفانی می شوند بلکه صدقه بذرمی شود از برای ثمرات باقیۀ اُخرویّه وتخمی هفتصد تخم ثمرمی کند از برای تو وزیاده ازآن آنچه خداوند خواهد،که:(وَاللهُ یُضاعِفُ لِمَن یَشاءُ،یعنی وخدا برای هرکه خواهد بیفزاید،سورۀ بقره2/61)پس آنچه باعث بقا گردد که بذل صدقات است، بهترازآن است که فانی می شود که نفقه وکِسوة است. ودراین نفقه وکِسوة وصدقه، یا رحمت کرده شده ای یا عقاب کرده شده ای؛زیرا که اگرازمَمَرّ حلال تحصیل کرده ای ودرطاعت خداوند صرف وبذل کرده ای،موجب نُزول رحمت الهیّه است در دارآخرت برتو،واگر از ممرّ حلال وحرام تحصیل کرده ای ودرعصیان ونافرمانی خداوند به هوی وهوس خود صرف کرده ای،موجب سخط وعقاب الهی است درآخرت از برای تو؛ ولِهذا حضرت رسول ص می فرماید

495-هوشیار باش وعاقل شو وازغفلت شاعرشو(=بهوش آ)که نباشد مال غیرتو،دوست تردرنزد تو ازمال تو. چنان که به تحقیق فرموده است حضرت امیرالمؤمنین ص:آنچه را ازاموال دنیا پیش بفرستید یعنی بذل نمائید، آن است باقی از برای مالکین درنزد حقّ تعالی،وآنچه را مُؤَخَّر دارید یعنی پس ازموت بگذارید،آن است از برای میراث برندگان،وآنچه با توست،نیست راهی از برای توبرآن سوای غرور؛ زیرا که به واسطۀ حادثه ای از دست توبیرون خواهد رفت،که: بَشِرُوا مالَ البَخیلِ بِحادِثٍ اَو وارث،یعنی مال بخیل را به از بین رفتن یا به دست وارث افتادن بشارت دهید –نهج البلاغه)؛یعنی آنچه از اموال از برای توهست ومالک آن خواهی شد،همان است که پیش فرستی وتصدُّق کنی،وآنچه را ازبرای میراث خواران گذاری یا نزد خود نگاه داری،آن مال تونیست؛ پس هوشیار باش که مال دیگران درنزد تو که از این دو،بهرۀ ثانی است- دوست تر ازمال خودت – که آن بهرۀ اوّل است وپیش فرستاده ای نباشد؛زیرا که عقل ، مقتضی است که مال خود را عاقل دوست تر ازمال دیگران دارد. فلِهذا،سخاوت وجود، ازاخلاق حمیدۀ جنود عقلیّه است وعقل،مقتضی است که به جود وکرم مال خود را باقی دارد وحفظ نماید از برای روز فقیری خود که یوم آخرت است.

پس حضرت ص نصیحت می فرماید که: چه قدرسعی می کنی در طلب دنیای فانی وادّعا می کنی که مال من ومُلک من؟ آیا پس می خواهی که فقیر سازی نَفس خود را و غنی سازی غیرخود را؟ یعنی آنچه را نگاه داری از مال دنیا وبذل واِنفاق نکنی،معلوم ومحقّق شد که مال تو نیست؛ یا به حادثه ای

496- یا به موت و وارث از دست توبیرون می رود وبه دیگران می رسد؛پس ضبط کردن تو مال دنیا را وبذل نکردن در راه خدا،باعث غنی ساختن دیگران وفقیرساختن نَفس خود است؛پس سعی درتحصیل زیاده ازضرورت خود، بی جا ومُضرّ است مگر ازبرای بذل در راه خدا،وبعد ازتحصیل،نگاهداشتن آن نیزبی جا ومُضرّ است مگرآنکه بذل کنی،تا آنکه از برای تو باقی ماند؛ فَعَلی هذا،باعث بقای مال از برای تو وغنای تو در دارآخرت،صفت سخاوت است؛قدراین صفت جلیله رابدان وجنگ توسُّل درآن زن،تا به غنای(یَومَ لایَنفَعُ مالٌ وَلا بَنُون، اِلّا مَن اَتَی اللهَ بِقَلبٍ سَلیمٍ،یعنی روزی که نه ثروت ونه فرزندان بکار نیاید جز دلی (پیراسته اَزآلایش شرک)که آدمی خدای را با چنین دلی دریابد سوره شعراءِ 26/88و89)واصل گردی.

اَللّهُمَّ اجعَلنا مِنَ الفُقَراءِ فِی الدُّنیا لِوَجهِکَ وَالاَغنِیاءِ فِی الآخِرِةِ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرّاحِمین،یعنی بار خدایا ! ما را در دنیا در زمرۀ فقرائی که روسوی تو دارند ودرآخرت به رحمت خود ازاغنیا قرار ده ،ای آن کس که از همه مهربانتری .

خاتمه باب سخاوت

َازکتاب مصباح الشریعه ومفتاح الحقیقۀ امام صادق(ص)وتألیف جناب آقا میرزا ابوالقاسم راز شیرازی قدس الله سره

یاد استاد ...
ما را در سایت یاد استاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golemolao بازدید : 83 تاريخ : يکشنبه 21 اسفند 1401 ساعت: 23:52