منهج دوم باب بیستم در صفت دنیا (مهلکات)

ساخت وبلاگ

 البابُ العِشرُون في صِفَةِ الدّنیا

باب بیستم درصفت دنیا

ترجمۀ اِجمالیّه اصل فرمان:فرمود حضرت امام صادق ص عَلَیهِ السّلام-: دنیا به منزلۀ صورتی است که سَرِآن،صفت کِبراست وچشم آن،صفت حرص است وگوش آن،صفت طمع است وزبان آن،ریاء ودست آن،شهوت وپای آن،عُجب ودلِ آن،غفلت و وجودآن،فنا ونیستی وحاصل آن،زَوال است.پس کسی که دوست دارد دنیا را، مورث می شود دنیا او را صفت کِبر؛وکسی که طلب کند حُسن آن را،میراث می دهد او را صفت حرص؛وکسی که طالب شود دنیا را،وارد می سازد دنیا او را به سوی طمع؛وکسی که مدح کند دنیا را،می پوشاند او را صفت ریاء؛وکسی که قصد نماید دنیا را،مُکنَت می دهد اورا ازصفت عُجب؛وکسی که اطمینان بهم رساند درمیل دنیا ، سوارمی کند او را برصفت غفلت؛وکسی که به اِعجاب اندازد او را متاع دنیا،مفتون وفریفته می کند او را وباقی نمی ماند از برای او؛وکسی که جمع نماید دنیا را وبُخل کند در بذل آن، برمی گرداند دنیا او را به سوی مُستَقَرّ دنیا؛وآن آتش است.

 تحقیق تفصیلی درصفت دنیا بقلم حضرت رازشیرازی قدس الله

بدان بدرستی که پس ازآنکه حضرت امام صادق ص ذکرفرمود اکثر صفات ذمیمه واخلاق رَدیّۀ سَیئۀ مُهلِکه و امراض مُزمِنۀ مُبرِمۀ(=محکم واستوار) نَفسانیه را که تماماً اَغصان قَویّۀ شَجَرۀ زَقوّم محبّت دنیا می باشند،وشُعَب وشُقوق(جمع شِق،شاخه ،شعبه)ومُقتَضَیات وثمرات اویند درنَفس انسان،پس ازآن،ذکر فرمود حقیقت دنیای مَذمومۀ مَلعونه را به جمع اوصاف ذاتیۀ جِبِلّیّۀ آن که محبّت با آن،موجب ومورث اوصاف مذکوره است درانسان،تا آنکه عاقل لَبیبِ مؤمن،عارف شود به حقیقت دنیای دَنیّۀ فانیه و اوصاف رَذیلۀ مُهلِکۀ آن وثَمَرات محبّت با آن، وبداند که محبّت چنین محبوبی قبیح وخبیث،مُحبّ خودرا بتدریج،مُمَثَّل به صورت خود نماید،وبرگرداند او را به مُستَقَرّ خود که دارعذاب وآتش وهَوان وخواری است،که:«اَلمَرءُ مَحشورٌ مَعَ مَن اَحَبّ یعنی مرد،مَحشوراست با آن که او را

357-دوست دارد اگرچه حَجَر یا مَدَری(=کلوخ)باشد. پس ازشناسایی حقیقت ذات وصفات وشَنایع(=زشتیها)ومَهالِک آن،اجتناب نماید آن را تا به هلاکت نیندازد او را.پس می فرماید:دنیا به منزلۀ صورتی است که سَرآن کِبراست زیرا که سَراَعظَم اَعضاست وکِبر،اَعظَم صفات واخلاق ذمیمه رذیله است؛ لِهذا تشبیه فرمودآن را به رأس دنیا.وکِبر،ازصفات کمالیّۀ مَحمودۀ جَلیلۀ عظیمۀ خاٌّصه به حقّ تعالی است؛چنان که دراحادیث قُدسیّه وارد است که:«اَلکِبریاءُ رِدائي العَظَمَةُ اِزآري؛فَمَن نازَعَني فيهِما،قَصَمتُهُ فِی النّار،یعنی کمال ذات وبزرگی،ردای من وعظمت،اِزار من است؛پس هرکس دراین دوصفت بامن بستیزد،او را درآتش (جهنم)می شکنم»؛یعنی این دوصفت،ازخصایص منند وعِباد را بهره نیست مگر به عطاءِ من؛اگر کسی بدون استحقاق به عطاءِ من،اظهار کِبر وعظمت نماید،مُنازعه کرده است مرا دراین دو،ومی شکنم او را ودرآتش می اندازم،واین که نسبت کِبریاء را به رِداء وعظمت به اِزار(=لباس زیر پوش درمقابل رداء که لباس بالاپوش است)فرمود-با وجود آنکه منزه است ازبدن ولباس آن-به سبب آن است

358-که چون دوصفت ازخَصایص حقّ تعالی می باشد که شریک درآن ندارد،شبیه اند به دولباس مذکوره که از خصایص انسان است و شریکی درآن انسان ازبرای خود قرار ندهد، دربیان اختصاص این دوصفت،مثالی به قدر اَفهام اهل ظاهر بیان فرموده که:«کـَلّمُ النّاس عَلی قَدرعُقُولِهِم،یعنی بامردم به اندازه عقلهایشان(ظرفیّت واستعداد ایشان-کشف الاسرار) سخن بگوئید.»و اوّل چیزی که حقّ تعالی به آن عِصیان کرده شد،صفت کِبر بود واوّل کسی که عِصیان کرد اورا به این صفت،ابلیس بود که:(اَبی وَاستَکبَرَ وَکانَ مِنَ الکافِرینَ،یعنی سرپیچید وتکبر ورزید واو از زمره کافران است ،بقره2 /31تا34).پس کِبرکه اعظم صفات خداوندی است،اگرکسی به خود ببندد،اَکذَبِ کاذِبین(=دروغگوترین دروغگویان)است وبدتروعظیمترین صفات رَذیلۀ اوست که به هیچ وجه،شایستگی آن را ندارد،وعاصی به حقّ تعالی دراین صفت،اَعظَم کافرین است؛لِهذا کِبر، به منزلۀ سَراست از دنیا که اعظم اعضاء صورت دنیاست. وظاهر می شود این صفت به سبب محبّت دنیا درنَفس مُتکبّرین، واعظم اخلاق ذمیمۀ آنهاست که به واسطۀ این صفت،مناسبت تامّه با ابلیس بهم رسانند ورئیسی از رُؤَسای ابلیس دردنیا گردند:«اَعاذَنَا اللهُ وَایّاکُم مِن شَرّهِما،یعنی خدا ما وشما را ازشرّاین دوپناه دهد».وباید دانست که اَقبَح واَشنَع(=زشت تر)و اعظم اَصناف واَقسام وافراد صفت کِبر مَذموم درنَفس انسان، کِبری است که درمقابل اَنبیاء واوصیاء واولیاء وعُرفاء وعُلَماءِ حقّه – عَلی حَسبِ مَراتبِ طَبَقاتِهِم – باشد که مورث هلاکت اُخرَوی ودُخول در نار است؛زیرا که صفت کِبر وسیادت وبزرگی این بزرگواران از

359-عنایت وفضل عَطیّۀ حقّ تعالی است که ایشان را به سابق فضل ومنّت خود،بزرگان دارَین فرمود،وامرفرمود خَلق عالم را به اطاعت وخدمت ومُحبّت ایشان،وطاعت ایشان را قرین طاعت خودفرموده؛وچه سیادت وبزرگی است –بعد از بزرگی وکِبریائی حقّ تعالی –بالاتر ازبزرگی مَوهوبی ایشان ازحقّ جلَّ کِبریاؤُه_چنان که فرمود:(اَطيعُوا اللهَ وَاطيعُوا الرَّسولَ وَاَولِی الاَمِرمِنکُم یعنی خدا ورسول وصاحبان امر ازمیانۀخود را اطاعت کنید،سوره نساء4/59 ). وعزّت وبزرگی وطاعت اولیاء وعُرَفاء وعُلَماءِ حَقّه نیز به طفیل عزّت وبزرگی وسیادت وطاعت حضرات اهل عصمت وحُجَج عَلَیهِم والصَّلوةُ وَ السّلام است که صاحبان امروحُکم پروردگار،واَئِمّه و سادات و قادات(=رهبران وپیشوایان)ایشان وسایر اهل عالَمند. پس فَراعِنه که درمقابل ایشان درهرعصر وقرن ، اظهارکِبر وسرکشی وهمچشمی ومخالفت وجَور نمایند،ازاَعاظِمِ اهل کفر وشقاق ونفاق وکِبر وظلمند وازجمله رُؤَساءِ شیطانیّه که هلاک می نمایند تابِعین خودرا،وگمراه می نمایند مُستَضعَفین ازناس را. وتَقابُل اهل حقّ وباطل تا قیامت مُستَمرّ وبرقرار است به جهت اختِبار(آگاه شدن،آزمایش)وامتحان خلایق:

«پس به هرعصری ، وَلیی قائم است  / تاقیامت،آزمایش دائم است»

«رَگ رَگ است این آب شیرین وآب َشور/ درخلایق می رَوَد تا نَفخِ صور»

«مَگذَر از پیغمبر ایّام خویش/تکیه کم کُن بر فَن وبرکام خویش" مولوی

360- وصفت کبِردرمقابل این بزرگواران که صاحب دینند،مُورث کفرونفاق وظلم وضلالت وجهل وهلاکت وخُلود درناراست ومعالجه ندارد.ولیکن کِبردرمقابل اهل دنیا (منظور قاطبۀ خلق است که تکبر ورزیدن نسبت به ایشان ناپسنداست) معالجه پذیراست به اِماتۀ نَفس؛چنان که درباب حُسن خُلق گذشت که تهذیب واقعی ازاخلاق ذمیمه، نیست مگربه موت اِرادیّۀ نَفسانیّه.وصورت حَشرِمُتکبّر در آخرت،صورت نَمل(=مورجه)صغیراست که در زیر پاهای خلایق پامال گردند؛ وسِرّ حَشر ایشان را به صورت، نمی دانند عُرفاءِ مُکاشِفین رضوان الله علیهم –و مقام، گُنجائی آن را ندارد.ویک قِسم کِبری است که مُستَحسَن است؛وان کِبراهل ولایت ومعرفت واهل الله است با مُتکبّرین ازاهل دنیا که با ایشان کِبر می نماند که:«تَکـَبَّروا مَعَ المُتَکـَبّرین،یعنی با متکبّران متکبّر باشید)؛واظهار کِبراین طایفه با اهل دنیا،به سبب اظهارعزّت دین وعنایت حقّ تعالی نسبت با ایشان است تا دین الهی واهل او درنظر آنها وخلایق خوار نگردند،وضُعَفاءُالیقین دردین خود سُست نگردند؛این کِبر به جهت این طایفه،ازاخلاق حَسَنه ومَمدوحه است.

وبعد فرمود که چشم صورت دنیا،حرص است؛زیرا که حرص،شدّت میل به تحصیل دنیا،وباعث برکمال توجّه حریص به دنیاست،وچشم نیزدیده بان است دربدن،وانسان به واسطۀ چشم توجّه می نماید به مرغوبات خود؛لِهذا تشبیه فرمود حرص را به چشم صورت دنیا.پس از کبِر،صفت حرص اعظم صفات ذمیمه واخلاق ردیّۀ نَفسانیّه است؛چنان که بعد از رأس،چشم

361-اعظم اَجزاءِ بدنیّه است،واین صفتی است که اوّل کسی که مخالفت کرد به آن حقّ تعالی را،آدم وحوّا بودند قال اللهُ تعالی:(فَکُلا مِن حَیثُ شِتُما وَلا تَقرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظّالِمينَ،یعنی پس هردو(یعنی آدم وحوّا)ازهرچه بخواهید تناول کنید ولی نزدیک این درخت نرویدکه (بدکردارشده)ازستمکاران خواهید شد،سوره اعراف 7 /19)؛وایشان به غَوایَت ابلیس،مخالفت کردند نهی الهی را،وحرص نَفسانی باعث شد ایشان را که میل نمایند به چیزی که ممنوع بودند ازآن واحتیاج به آن نداشتند.وحضرت علی بن الحسین ص فرموده که: «به این سبب،داخل شد این صفت درذُرّیّۀ آدم وحوّا تا روز قیامت،وبه این جهت اکثرآنچه طلب می نماید بنی آدم،آن چیزی است که به آن احتیاج ندارد».والّا میل به تحصیل مایحتاج را حرص ننامند؛یعنی صفات نَفسانیّه درذُرّیّۀ آدم وحوّا میراث نَفسانیّه است از ایشان.

پس فرمود:گوش صورت دنیا،طمع است؛زیرا که گوش جزئی است که به واسطۀ اوانسان تحصیل می نماید علوم مُفیده را ازبرای خود،وطمع نیز درانسان،صفتی است که جلب می نماید به آن منافع خود را پس مناسب است که به اُذُن دنیا تشبیه شود.

پس فرمود زبان آن صورت،ریاء است؛زیرا که به زبان،اظهار خودنمائی بیشترازسایراعضاء می توان نمود،وریاء نیزدرانسان باعث خودنمائی است؛مناسب است تشبیه ریاء به زبان آن صورت .

پس فرمود:دست آن صورت،شهوت است؛زیرا که بادست،قبض وبسط درامورمی شود،وجلب منافع ودفع مَضارّ،به آن است. همچنین شهوت نَفسانیّه درانسان،باعث جلب مرغوبات طبیعت ودفع مَضارّ ازخود است؛پس تشبیه شهوت به دست نیکوست.

362-پس فرمود پای این صورت عُجب است؛زیرا که به رِجل،انسان اِقدام برتَمشِیَت امورخود می کند،همچنین اِعجاب به نَفس وعلم وعمل خود،باعث اِقدام برامورمُعظَمه ازنفع وضَرر به خلایق است؛پس تشیبه عُجب به رِجل مناسب است.

پس فرمود:قلب آن صورت غفلت است؛زیرا که قلب انسان،مَقَرّسلطنت روح است برتمام اعضاء واجزاءِ بدنیّه، وبه معرفت قلبیّه،صادر می شود ازانسان طاعات وخیرات؛همچنین غفلت ازحقّ تعالی باعث تسلّط ومهارت نَفس است درصفات ذَمیمه واِنبِعاث اخلاق رذیله؛زیرا منبَعث می شود ازغفلت نَفسانیّه،تمام ذَمایم اخلاق ردیّۀ مُهلکه؛ واگر صفت غفلت ازقلب زایل گردد وهوشیاری ومعرفت الهیّه حاصل آید،خُلقی ناپسند از وی ظاهرنگردد؛پس چه بسیار مناسب است تشبیه کردن غفلت را به قلب صورت دنیا.

پس فرمود:وجود صورت دنیا،فنا وحاصل آن زَوال است؛زیراکه دنیا اَسفَل سافِلین عَوالِم استوحقّ تعالی را پَست تر ازاین،عالَمی نیست؛چنان که فرمود: (لَقَد خَلَقنَا الاِنسانًفي اَحسَنِ تَقويمٍ،ثُمَّ رَدَدناهُ اَسفَلَ سافِلینَ،یعنی همانا که آدمی را به نیکوتر نظامی استوارآفریدم آنگاه اورا به پست ترین جایگاه فرو فرستاد سوره تین 95 /4و5 )،ودرآخر سلسلۀ وجود واقع است،وبَعید است ازبحرفیض وبِقاءِ وجود ونورالهی؛ لِهذادارِغَسَق وظلمت وبُعد وحجاب وغفلت و فناست؛یعنی به جهت وقوع آن درآخرمراتب موجودات کائنه(=بودنی)درقوس نُزول،نور آن از نوروجود وفیض حقّ تعالی،وبهرۀ آن از فیض وجود ازهمۀ موجودات مذکوره کمتر و وجود وکـَون آن ضعیفتر است ازتمام مراتب موجودات اِمکانیّه؛ و به سبب ضعف وجودآن،حجاب ظُلمات اَعدام ونقایص و

366-قصور بردنیا مُتراکم گشته که گویا تَکوینش-ازشدّت ضعف –فَناست وبَقا ندارد؛ولِهذا به لِسان انبیاء واولیاء درشریعت، به دار فنا مُسمّی است. وعالَم دنیا را عالَم ما سوی الله وباطل نامند؛چنان که حضرت رسول خدا صلّی اللهُ عَلَیه وآلِه فرمود:«راست تر کلمه ای که عرب تکلّم به آن کرده اند قول لَبید شاعر است که انشا کرده است:

«اَلا! کُلُّ شَیءٍ ماخَلَا اللهَ باطِلُ /وَکُلُّ نَعیمٍ مُحالَةً زائِلُ»

«یعنی هان تا بدانید که آنچه غیرخداست باطل است- وهرنعمت ودولتی بناچار از بین رفتنی است»

وکـَون وفساد مُتتالی(پی درپی) ومُتوالی درموجودات دُنیوی- علی الدَّوام مَشهود است؛لِهذا فرمود:حاصل دنیا زَوال است؛چه آخرومآل هرموجودی ازموجودات دُنیویّه،زوال وفناست؛چنان که آخرهرتولّد،موت وآخرهربناء، خراب و آخرهر زرع،حَصاد(=دِرو،بداشت کِشت) وآخرهر شهوت،خَمود(دراینجا فروخفتن شهوت)وآخرهر لذّت فُتور (=سستی)وآخرهرنشاط،کسالت وآخرهرسُرور،حزن وآخرهرحُسن زوال وآخر هرصحّت،مرض وآخر هرصحبت و وصال فراق وآخرهرنعمت زوال و آخرهررفعت، پَستی وآخرهرقدرت،سُستی وآخرهر زیرکی ، خَرافَت(=سبک مغزی)وآخرهراقبال،اِدباروآخر هرمحبّت،عداوت وآخرتمام دنیا،فنا وزوال-«عاجِل وآجِل،یعنی زودرس ودیررس»است.

637-پس حاصل دنیا،فنا درفنا و زَوال در زَوال است؛وچه بسیارمناسب است تشبیه حاصل دنیا به زوال.پس عاقل لَبیب که تَدَبُّرنماید درحقیقت صورت دنیا واجزاء واعضاءِ آن که تمام صُوَرِصفات ذَمیمه است چگونه میل می نماید به آن؟مگرکسی را که قُصور درعقل باشد که عِشوه وفریب دنیا را بخورد وکسب اخلاق ذمیمه ازآن نماید وخود را درهلاکت وعذاب اَلیم الهی اندازد.

پس حضرت می فرماید که:اگرکسی دوست دارد دنیا را ومُستَحسَن شمرد او را وطلب نماید ومدح کند وقصد نماید ومطمئن شود به آن،واِعجاب نماید به مَتاع آن،مورث می شود دنیا او را کِبروحرص وطمع وریا وعُجب وغفلت،ومفتون می سازد او را،وباقی نمی مانَد ازبرای او.واگرجمع کرد دنیا را وبُخل کرد به آن دربَذل،می کشانَد دنیا او را به مُستَقَرّخود که هاویه(=نام طبقه هفتم دوزخ)وناراست.

و تحقیق مطلب،آن است که چون نَفس انسان،مُجَرَّد ولطیف است،وازجنس عالَم مَلَکوت ومُجَرَّدات است،ومِرآت مانند است که روی به هرچیزوهرکس نماید،صورت آن درآئینۀ آن مَنتَقَش گردد،به واسطۀ تکرارمیل وتوجّه به آن چیز،محبّت به آن درنَفس حاصل آید.وآن صورت ،مَلَکۀ راسِخه (=صفتی درنفس ریشه دوانده واستوارشده)درنَفس شود،وحقیقت دنیا مُحقّق شد که اُنموذَج ومجموعه ای است ازجمیع ذَمایِمِ صفات واخلاق،پس میل کامل ومحبّت تامّ به آن، مُمَثَل

368-ومُصوَّرمی سازد نَفس را به صُوَرِ تمام اخلاق ذمیمه. وهریک از اخلاق وصفات ذمیمۀ مذکوره را مناسبتی است با صورت حیوان وسَبُعی(=جانور درنده)که صاحب آن صفت است،چون صفت کِبر با شیطان، وصفت حرص با گاو،وحسد با زنبور،وشهوت با خوک،ومکر وخُدعه با روباه وموش،وحُمق وجهل با خرس،وعُجب با بوزینه،وهمچنین سایر صفات ذمیمه،هریک مناسب با حیوان موذیی یا سَبُعی است؛؛؛وجمیع این صفات مذمومه که در دنیا جمع است،به سبب محبّت دنیا،درنَفس تأثیرمی نماید ونَفس به صُوَراخلاق مذکوره مُمَثَّل می شود؛چنان که ازبرای مُکاشِفین مشهود می شود که یک کس را به صُوَرمُختلفه مُمثَّل ئمی بینند که هرعضوی ازآن را به صورت حیوان سَبُعی مشاهده می نمایند. وگاهی که کشفِ تفصیلی به طورحَشر ونَشر اخلاق دست دهد،هرخُلقی وصفتی را ازآن، بصورت جداگانۀ قَبیحی مُصَوَّر می بینند؛ لِهذا عارف مُکاشُفی گوید:«باش تا خود را به صدهزارصورت مُصَوَّربینی وتعجّب نمائی که این صُوَراز کجاست؟! تمامی آنها صُوَرِبَرزَخیّۀ نَفسانیّۀ اخلاق وصفات ومَلَکات واَفعال سَیئۀ توست که به تقاضای آن صفت،به صورت های مناسبه با آنها مَمَثَّل شده اند».

وچنان که دنیا را این همه صفات واخلاق سَیئه است که مُحِبّین خود راهمرنگ خود نماید وبه مَقَرّاصلی خودکه سَقَر(=دوزخ)است بکشاند،همچنین آخرت ونُفُوس قُدسیّۀ اهل عصمت ص که صاحب آخرتند،جامع جمیع کمالات وصفات واخلاق حَسَنۀ الهیّه اند که اگر نَفس انسانی،محبّت با

369-ایشان وَرزَد و مُستَحسَن داند، وطلب نماید وقصد ومدح کند ومطمئن گردد، واِعجاب نماید به مَتاع ولایت ومعرفت وتَقَرّب به ایشان، تأثیر می نماید درنَفس مُحِبّ ایشان،اخلاق وصفات حمیدۀ آن بزرگواران، تا آنکه به سبب غَلَبۀ محبّت و ولایت آن بزگواران،صُوَراخلاق حَسَنه درنَفس مُحِبّ ایشان، مَلَکِۀ راسِخه گردد ومَصَوَّرشود هریک ازآنها به صُوَّرحَسَنۀ بَهیّۀ بِهِشتیه،وبکشانند او را- آخرالاَمر-به مُستَقَرّ اصلی ایشان که دارنَعیم وقُرب جوار پروردگاراست،ودر دارالسّلام الهی،مادام االعُمرالاَبد(=جاویدان)،به عیش ونعیم جاودانی،تَعَیُّش نماید.

پس کسی که معرفت دنیا وصفات آن را«کـَما یَنبَعی،یعنی چنان که باید وشاید»حاصل نمود،زهد ازدنیا اختیار خواهد نمود که:«مَن عَرَفَ الدُّنیا تَزَهَّدَ،یعنی آن کس که دنیا راشناخت،به آن بی رغبت شد وازآن کناره جُست».وکسی که معرفت حقّ تعالی وخاصّان ازحُجَج وخُلَفاء اوراعلیه السّلام یا معرفت آخرت که دار باقی است حاصل نمود،بر می گُزیند محبّت و ولایت ومُتابعت وطریق ایشان را بردنیا وما سوی الله تا فایز به فلاح وسعادت اَبَدی گردد.«اَللّهُمَّ اجعَلنا مِن مُحِبّیکَ وَمَوالي حَبیبِکَ وَمَحبُوبیکَ بِجاهِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّیّبین عَلَیهِمُ السّلام،،یعنی بار خدایا ما را از دوستان خود ودوستان دوست خود ودوستان محبوبان خود قرار ده،به جاه محمّد ودودمان پاک آن حضرت که برآنان درود باد».

خاتمه باب صفت دنیا

از کتاب مصباح الشریعه ومفاتح الحقیقه امام صادق علیه السلام تألیف جناب آقا میرزا ابوالقاسم راز شیرازی قدس الله

توضیح اینکه بقول استاد گرام زنده یاد غلامحسین پژمانیان شیرازی، امام صادق ص هم درد را گفته وهم درمان را وحضرت راز شیرازی قدس الله در حدود 150سال واندی قبل به زیبایی تفسیر کرده اند امید است که برای طالبین مورد استفاده قرار گیرد واز دعای خیر ما را بی نصیب نگذارند .توفیق رفیق راهتان سلام به عزیزان در مورد اینکه صفحه نوشته حدیدتنظیمات ندارد که بتوانم مثل قبل نوشته را رنگ سبز وآبی کنم .حتی اندازه قلم ونوع قلم و در تنظیمات نداره منو راهنمایی کنید قبلا تشکر میکنم 

یاد استاد ...
ما را در سایت یاد استاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golemolao بازدید : 146 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 14:23