یاد استاد

متن مرتبط با «باب» در سایت یاد استاد نوشته شده است

باب دوم در عزلت(منج سوم)

  • البابُ الثّانی فِی العُزَلة باب دوم درعزلت-ترجمۀ اجمالیه اصل فرمان-فرمود حضرت صادق ص که براو باد سلام:صاحب عُزلت قبول حِصار کننده است درمیان حصارالهی،ونگاه داشته خود را بانگاهداری او. پس خوشا حال آن که فرد شده به سبب آن درپنهان وآشکار؛وآن محتاج است بردَه صفت:دانستن حقّ وباطل،ودوست داشتن فقر،واختیار شدّت و زهد، و غنیمت شمردن خلوت،و نظر دراَواخِر،ودیدن تقصیر خود درعبادت باصَرف زحمت و سعی،وترک خودپسندی، و بسیاری ذکر بدون غفلت-زیرا که غفلت،آلت صید شیطان است و اصل هربلاست و سبب هر حجاب،وخالی کردن خَانه ازآنچه احتیاج نیست به سوی آن درآن وقت. گفت حضرت عیسی ص پسر مریم:پنهان کن زبانت را برای تعمیر دل(خانه قلب) خود وبرای وسعت خانۀ خود. بترس از ریاء وزیادتی های معاش خود،شرم دار از خدای خود، و گریه کن برخطاهای خود،وبگریز ا زمردم مثل گُریختن تو از شیر وافعی؛بدرستی که ایشان بودند دوا،پس گردانیده اند درد امروز،،پس ملاقات کن به خدا هروقت که خواستی. گفت ربیع پسرخُثیم: اگرتوانی بربودن خود امروز در جائیکه نشناشی ونشناسند تورا،پس بکن.پس درعزلت است نگاهداری اعضاءِ خود،و فراغت دل،و سلامتی زندگانی،و شکستن سِلاح شیطان، ودورشدن ازهربدی،و راحت دل؛و نبوده هیچ پیغمبری ونه وصیّی مگر که اختیار کرده عُزلت را در زمان خود؛یا درابتداءِ عمرخود یا درآخر آن.تفسیر باب عزلت بقلم زنده یاد استادغلامحسین پژمانیان رحمت الله قال الله تبارک وتعالی(لایَتّخِذِالمُؤمِنِونَ الکافِرِینَ اُولِیاءَ مِن دُونِ المُؤمِنینَ سوره آل عمران3/ 27 ) فرمود حضرت امام صادق ص کسیکه عزّلت را قبول کند فرمانهای الهی را تحت فرمان عترت ،خط حصاری بدور روح و قلب و عقل و جسم خود می کشد یعنی خودرا مطیع کامل درتمام مراحل زندگی و عبادی قرارمیدهد.نتیج, ...ادامه مطلب

  • باب سوم در نظر(منهج سوم)

  • لبابُ الثالِث فُی النَّظَر باب سوم درنظر(نگریستن)فرموده حضرت صادق ع:عبرت گیربه آنچه گذشته ازدنیا برآنچه باقی مانده؛آیا کسی درآن باقی مانده ازبزرگ و پَست و غنیّ وفقیر و دوست ودشمن؟ پس همچنان است آنچه نیامده ازآن به گذشته،شبیه ترازآب برآب.فرمود حضرت رسول ص :«بس است مرگ پند دهنده،وعقل راهنماینده،و تقوی توشه،وعبادت کار،وخداوند مونس، وقرآن برای بیان».فرمود پیغمبرخدا:«نمانده ازدنیا مگربلا و فتنه، و نجات نیافته ناجی به جزبه راستی پناه بردن» . و فرموده نوح ع که:«یافتم دنیا را چون خانه ای که او را دو در باشد؛داخل می شوم از یکی وخارج می شوم از یکی دیگر».این حالت نَجیّ خداست،پس چگونه است حال کسی که خاطر جمع شده برآن ومیل کرده به سوی آن،وضایع کرده عمرخود را درآن،وپاره کرده دین خود را درطلب آن؟ وفکرنمودن،آیینۀ اعمال نیکوست وکفّارۀ گناهان و روشنی دل،و گشادگی است برای خلق،و راستی و محکمی است در اصلاح آخرت،وآگاهی است به عواقب امور،و طلب زیادتی است دردانش؛وآن،صفتی است که عبادت کرده نمی شوند خدا به مِثلِ آن؛فرموده حضرت رسول خداص :« فکریکساعت،بهتر است ازعبادت یک سال». ونمی رسد برمرتبۀ تفکّر مگر کسی که مخصوص کرده او را حقّ تعالی برنور شناختن خود و توحید.تفسیر باب نظر بقلم زنده یادآقای غلامحسین پژمانیان رحمت الله هوالله العزیزتبارک وتعالی :( اِنَّ الله لایَینظر وبصورتکم ولاکن ینظزقلوبکم)،فرمود حضرت امام صادق ص عبرت بگیر از آنچه گذشته وآنچه باقی مانده است کلیّه مخلوقات از دری وارد و از دردیگر خارج از دنیا می شوند،همه لُخت آمده لُخت هم میروند*پایان عمرببین چون آب بُدیم برخاک شدیم ازکجا آمده ایم؟ازعدم ،به کجا خواهیم رفت؟ به پیشگاه الهی، آمدنم بهر چه بود؟ برای عبادت ومعرفت الهی (وماخلقت الجن والانس , ...ادامه مطلب

  • باب یکم در سلامت(منهج سوم)

  • المَنهَج الثالث فیِ العَقایِد وَالَعمالِ القَلبیّة وَ المَعارِفِ الاِلهیّة الباب الاوّل فِی السّلامة باب یکم درسلامت(از منهج سوم) ترجمۀ اجمالیۀ اصل فرمان-فرمود حضرت صادق علیه السّلام:که طلب کن سلا مت رادرهرکجا که باشی و در هرحال که باشی برای دین ودل خود واواخر کارهای خود از خداوند عزیز وبزرگ. پس نیست هرکسی که بجویدش بیایدش. پس چگونه است حال آن که نشانه شده بربلا وراه رفته به راههای ضدّ سلامت وضدّیّت کند بر اصل آن؟ بلکه ببیند سلامت را تلف وتلف را سلامت. و سلامتی،به تحقیق، کناره شده از مردم در هر عصر ، خصوصاً دراین زمان؛وراه وجود آن سلامت،درقبول کردن اذیّت خلایق است وصبر از مصیبت ها وسَبکی برای مرگ وگریختن ازچیزهائی که لازم است برتو رعایت آن وقناعت به کمتراز مقدور؛ پس اگر ممکن نشد ، پس راه سلامت عُزلت است؛پس اگر نتوانستی ،پس سکوت؛ومِثل عُزلت نیست؛پس اگر نتوانستی،پس سخن گفتن که فایدۀ تودر آن باشد نه ضرر تو؛ونیست این مثل سکوت؛پس اگر نیافتب راه بر آن،پس گردیدن درسفرها از شهری به شهری وانداختن نَفس را دربیابانهای تلف با درون صاف وقلب با خُشوع وبدن صابر؛ فرموده حقّ تعالی:«بدرستیکه کسانی که می میراند آنها راملائکه که ظالمند برنَفس های خود،گویند:درچه کار بودید ؟ گویند:بودیم ناتوانان در روی زمین گویند:آیا نبود زمین خدا با وسعت که هجرت می کردید؟».(1) ومنتظر باش برغنیمت بندگان صالح خدا وراغب مشو برهم جنس ها ومنازعه مکن با دشمنان؛وهرکس که بگوید برتو:منم پس بگو توئی و ادعا منما چیزی را، اگر چه اِحاطه کند برآن چیز دانش تو، ورسیده باشد بر آن،شناسائی تو.وکشف منما سِرّ خود رامگر برکسی که بهتر ازتو دردین،تابیابی شرافت را؛پس اگر کردی این را،رسیدی برسلامتی و باقی ماندی با خدای عزیز وبزرگ بدون علا, ...ادامه مطلب

  • منهج دوم درباب سی وچهارم در باب اقتداء(المنجیات)

  • البابُ الرّابِع وَ الثَّلُاثُون فِی الاِقتِداءباب سی وچهارم دراقتداترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان: فرمود امام صادق علیه السّلام: صحیح نیست اقتداء مگربه صحت قِسمت ارواح دراَزَل، واِنبساط نورِ وقت به نوراَزَل.ونیست اقتدا به قبول علامت کردن به حرکات ظاهریّه؛بلکه متابعت است برحَسب ظاهر،و نیک اعتقاد داشتن در باطن ،وقبول نسبت کردن به سوی اولیاءِ دین ازاهل حکمت وامامان. فرمود خدای عزّوجلّ:«روزی که می خوانیم هرطایفه ازمردم را به امام ایشان»(1).پس کسی که اِقتداء کرده به صاحب حقِی،مقبول و پاک است. فرمود خدای عزّوَجلّ: (فَاِذا فِی الصُّورِ..):« هرگاه دمیده شود درصور،پس نیست نسبت ها میان ایشان دراین روز و سؤال کرده نمی شوند»(2). وفرمود حضرت امیرالمؤمنین علیّ بن اَبی طالب ص: «ارواح انسانیّه،طوائِف ولشکری می باشند مختلف؛پس آنچه می شناسند ازاین ارواح یکدیگر را در دنیا،اُلفت داشته اند درعالم ذَرّ، وآنچه مُنافرت دارند ازهم در دنیا از ارواح،مخالف بوده اند با هم درعالم ذَرّ(3). وگفته شد ازبرای محمّد حَنَفیّه: «که تأدیب کرد تو را؟ پس گفت: تأدیب کرد مرا پروردگار درنَفسم؛ پس آنچه را نیکو یافتم از صاحبان عُقول وبصیرت،هرآینه متابعت کردم ایشان را در آن ،و استعمال کردم آن را،وآنچه قبیح دانستم ازجُهّال،اجتناب کردم آن را و واگذاشتم او را- درهرحال تنفُّرازآن؛ پس واصل گردانید مرا این عمل،به سوی گنجهای علم»و نیست راهی ازبرای صاحبان کیاست ازمؤمنین،سالم تر ازاقتداء؛زیرا که اوست راه واضح تر ومقصد صحیح تر.فرمود خدای عزّوجلّ:ازبرای عزیزترین خلق خود،محمّد ص«ایشانند آن کسانی که هدایت کرده است خداوند ایشان را،پس به هدایت ایشان اقتداء نما»(4).وفرمود عزوَجلّ:«پس وحی کردیم به سوی تو،آنکه متابعت کن ملّت ابراهیم حنیف را»(5)., ...ادامه مطلب

  • منهج دوم درباب سی وسوم درباب حسن ظنّ(المنجیات)

  • البابُ الثّالِث وَ الثَّلاثُون في حُسنِ الظَّنّباب سی وسوم درحُسن ظنّ ترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان:فرمود حضرت امام صادق علیه السّلام:نیکوکردن گُمان به حقّ جلّ وعلا-وخلایق،اصلش از حُسن ایمان مرداست و ازسلامتی صدر اوست.وعلامت حُسن ظنّ،آن است که ببیند مرد هرچه رانظرمی کند به سوی او،به چشم طهارت وپاک و فضل ،از جهت اخلاقی که مُرکّب شده وانداخته شده است درمرد،ازحیاء وامانت وحفظ و صداقت. فرمود حضرت پیغمبرص:«نیکو نمائید گُمانهای خودرا به برادران خود،که غنیمت خواهید یافت به آن،صفای دل وپاکیزگی طبع را».وگفته است اُبَیِّ بن کَعب: هرگاه ببینید یکی از برادران خود را درخصلتی که مُنکرشمارید آن خصلت را ازاو،پس تأویل نمائید آن خصلت را به هفتاد تأویل؛پس اگرمطمئنّ گردید دلهای شما بریکی ازآن تأویلات بسیار خوب،واگرنه مَلامَت کنید نَفس های خود را،درمقامی که عذرنخواسته اید او را در یک خصلت که پوشیده شده است برآن هفتاد تأویل،وحال آنکه شما اَولی می باشید به اِنکار کردن برنَفس های خود ازآن شخص. وحی فرمود حقّ تعالی به سوی داود ع که:متذکرکن بندگان مرا ازنَعماء وعطاهای من؛زیرا که ایشان ندیده اند ازمن مگرفعل نیکوی مقبول،تا آنکه گُمان نکنند به من درباقی عمر- مگرمثل آنچه را که پیش گرفته است ازمن به سوی ایشان. وحُسن ظنّ،می خواند مرد را به سوی حُسن عبادت وصاحب غرورطول می دهد در معصیت وتمنّی ومی نماید آمرزش را.و نمی باشد حاحب حُسن ظنّ درخلق خداوند مگر کسی که مطیع باشد مر او را،وامید وثواب وخوف ازعقاب او داشته باشد.فرمود حضرت رسول ص درحالی که حکایت می فرمود از ربّ خود که فرمود: «من درنزد حُسن ظنّ بندۀ خودم می باشم ای محمّد.پس کسی که میل کند(منجرف شود)از وفا کردن به موجبات واسباب ظنّ خود به پروردگارخود،پس بتحقیق عظی, ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب سی ودوم در تواضع(المنجیات)

  • البابُ الثّانی وَالثَلاثُون فِی التّواضُعباب سی ودوم درتواضعترجمۀ اجمالیه اصل فرمان :فرمود حضرت امام صادق علیه السّلام-:تواضع،یعنی فروتنی،اصل وبیخ هرشَرَف گرانمایه ومرتبۀ بلندی است.واگرمی بود ازبرای تواضع لُغَتی که بفهمند آن را خلایق،هرآینه تَنَطُّق می کرد ازحقایق بُطون،آنچه درمَخفیات عاقبت هاست. وتواضع آن است که بوده باشد ازبرای خدا، ودر راه خدا؛وماسوای آن،مکروحیله است.وکسی که تواضع کرد ازبرای خدا،شرافت وبزرگی می دهد حقّ جلّ وعلا اورا بر بسیاری از بندگان خود. وازبرای اهل تواضع،سیما وعلامتی است که می شناسند آن را اهل سماوات ازملائکه،واهل زمین ازگروه معرفت؛وازآن فرموده است خدای عزّوجلّ:«وبراَعراف –که مَوقِفی(=توقفگاه)است میان بهشت وجحیم- مردان چند می باشند که می شناسد هریک ازاهل جنّت و جهنّم را به علامتی که در صورت ایشان است»(1).واصل تواضع،ازجلیل دانستن حقّ تعالی وهیبت وعظمت اوست.ونیست ازبرای خداوند عزّوجلّ،عبادتی که باعث رضا وقبول او شود مگر آنکه باب آن طاعت،تواضع است. ونمی شناسد آنچه درمعنی حقیقت تواضع است مگراهل قرب ازبندگانی که متصِلند به وحدانیّت حقّ تعالی؛فرمود خدای عزّوجلّ:«وبندگان رحمان،آن کسانی اند که راه می روند برزمین،از روی خوف وآهستگی ومذلّت،وهرگاه خطاب نمایند ایشان را جُهّال از روی جهل،می گویند سلام را»(2). وبتحقیق،امرفرمود خدای عزّوجلّ،عزیزترین خلق خود را و بزرگ مردم را که حضرت محمّد ص است به تواضع؛پس فرمود:عزّوجلّ:«پست کن بالهای خود را ازبرای کسی که متابعت نماید تو را ازاهل ایمان»(3).وتواضع:مزرعۀ خُشوع وخُضوع وخوف وحیاء است؛وبدرستی که ظاهر نمی شوند این چهار صفت نیک،مگر ازمزرعۀ تواضع ودرآن. ومُسَلَّم نیست شَرَف تمام اصل دار،مگر ازبرای اهل تواضع درطریق حقّ تعالی., ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب بیست ونهم در حیاء (المنجیات)

  • البابُ التّاسع وَالعُشرون فِی الحَیاءباب بیست ونهم درحیاء-ترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان: فرمود حضرت امام صادق علیه السّلام:حیاء یعنی شرم،نوری است که جوهرآن،سینۀ ایمان است. و ترجمۀ حیاء،ثابت بودن است درنزد هرشیئی که انکار نماید آن را توحید حقّ تعالی ومعرفت او.فرمود حضرت پیغمبر(ص)«حیاء از ایمان است ».پس گفته شده است که: حیاء به ایمان است وایمان به حیاء است.یا آنکه فضل حیاء به ایمان است وفضل ایمان به حیاء است . و صاحب حیاء،خیراست تمام آن، وکسی که محروم ماند ازحیاء پس او شرّاست تماماً واگرچه عبادت و ورع را بر خود ببندد.وبدرستی که گامی که برداشته شود درمیدان هیبت حقّ تعالی به حیاءِ ازحقّ،به سوی حقّ،بهتراست ازعبادت هفتاد سال.و وقاحت یعنی بی حیائی و سخت روئی - سینۀ نفاق وسینۀ شِقاق است؛وسینۀ نفاق،کفراست. فرمود رسول خدا(ص):«هرگاه حیا نکنی،پس بکُن، آنچه را خواهی»؛یعنی هرگاه مُفارقت کردی حیا را،پس آنچه عمل کنی ازخیر یا شرّ،تومُعاقب(=موردمواخذه واقع شده) هستی به آن.وقوّت حیا ازحزن وخوف است؛وحیاء مَسکن خَشیت است؛پس حیا،اوّلش هیبت است. وصاحب حیا،مُشتَغِل(=مشغول)است به شأن خود،اِعراض کننده است از مردم، اِنزار دارد از چیزی که خلق درآنند، واگر واگذارده شود صاحب حیا،مُجالست نمی کند احدی را؛فرمود حضرت نبیّ(ص): وقتی که می خواهد خداوند به بنده نیکی را، مشغول می سازد او را از نیکیهای او و می گرداند بدیهای او را درپیش دوچشم او،ومکروه می سازد او را نشستن با اِعراض کنندگان ازذکرحقّ تعالی . و حیاء،پنج نوع است؛حیاء ازگناه،وحیاء ازتقصیر،وحیاء از کرامت،وحیاء از محبّت،وحیاء ازهیبت محبوب؛ وازبرای هریک از این مراتب اهلی است واز برای اهل هریک، مرتبه ای است عَلی حِدّهشرح تحقیق تفصیلی باب حیاء بقلم حضرت راز شیرازی, ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب سی ام در حلم المنجیات)

  • البابُ الثَّلاثُون فِی الحِلمباب سی ام درحلم ترجمۀ اجمالّه اصل فرمان:فرمود حضرت امام صادق علیه السّلام-:حِلم،که بردباری است،چراغ حقّ تعالی است که طلب روشنائی می کند به آن، صاحب حلم به سوی همسایگی خداوند.ونمی باشد صاحب حلم مگرآن کسی که مؤَیّد است به انوار شناسائی وتوحید حقّ تعالی وحلم،دور می زند برپنج وجه؛آنکه بوده باشد صاحب حلم عزیز،پس ذلیل شود،یا بوده باشد صادق،پس تهمت زده شود،یا بخواند به سوی حقّ تعالی،پس استخفاف شود به او،یا آنکه اذیّت کرده شود بدون جرم،یا آنکه طلب کند به حقّ خود،پس مخالفت کنند او را درحقّ او؛پس هرگاه اتیان نمائی هریک ازاین پنج وجه را به حقّ آن،به تحقیق برخورد به حقّ کرده ای. ومقابله کن ضَعیف العَقل را به اعراض از او وترک جواب اوکه می باشند مردم یاوران تو؛زیرا کسی که جواب دهد ضعیف العقل را،پس گویا که گذارده است هیمه را بر روی آتش. فرمود حضرت پیغمبر ص:« مَثَل مؤمن مَثَل زمین است؛منافع خلایق اززمین وبدی ایشان هم برزمین است.»وکسی که صبر نکند برجفا وازار مردم،نمی رسد به رضای حقّ تعالی؛زیرا که رضای حقّ تعالی مَشوب وپیچیده است به جفا وآزار خلق. وحکایت شده است آنکه مردی گفت از برای اَحنَف بن قَیس: «ایاکَ اَغني»یعنی تورا قصد می کنم گفت اَحنَف:واز توحلم می کنم. فرمود رسول ص خدا: مبعوث وبرانگیخته شده ام درحالی که مرکزم حلم را،ومعدنم علم را، ومَسکنم صبر را.شرح تحقیق تفصیلی باب حلم به قلم حضرت راز شیرازی قدس اللهبدان-نَوَّرَکَ اللهُ بِنُورِ الحِلم،یعنی خدای تعالی تورا به نور حلم منوّر دارد.-آنکه حِلم وبُردباری،ازاخلاق حمیده وصفات حَسَنۀ نَفسانیّۀ پسندیده است،وشُعاع انوار ربوبیّت است درنَفس انسانیّه،وباعث کمال عبودیّت است،وقرین علم است، وازجنود عقل ومحاسن اوست؛چنان که , ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب سی ویکم درعفو (المنجیات)

  • البابُ الحادی وَالثلاثون فِی العَفوباب سی ویکم درعفوترجمۀ اجمالیه اصل فرمان:فرمود حضرت امام صادق علیه السّلام:گذشت ازگناه مردم درنزد قدرت،از دأب و عادات مُرسَلین است ومُتَّقین. وترجمۀ عفو آن است که لازم نیاوری برصاحب خود،درآن چیزی که جُرم کرده است بِحَسب ظاهر؛یعنی برروی اونیاوری،یا آنکه فراموش کنی از اصل،آنچه را برخوردی از او درباطن،وزیاد کنی برتمنّیات اواحسانی را. وهرگزنمی یابد به سوی عفو راهی، مگرکسی که بتحقیق،عفو کرده است حقّ تعالی ازاو،وبخشیده است از برای اوآنچه مقدّم است ازگناه او وآنچه مؤَخَّر است، ومُزَیَّن فرموده است او را به کرامت خود وپوشیده است او را از نور بَهاءِ خود یعنی حضرت رسول الله ص –زیرا که عفو وغُفران ، دو صفنتند از صفات خداوند عزّوجلّ که امانت گذارده است این دو را در اسرار اَصفیاءِ خود،ازبرای آنکه مُتَخَلّق شوند با خلق،به اخلاق خالق وجاعل ایشان. ازبرای این است که فرموده است خدای عزّوجلّ «وهرآینه بایدعفونمایند وباید صَفح وتجاوز کنندآیا دوست نمی دارید آنکه بیامرزد خداوند از برای شما؟وحقّ تعالی بخشنده ورحیم است سوره24/22»(1).وکسی که عفو نکند ازبرای بشری مثل خود،چگونه امید دارد گذشت مَلِک بسیار تلافی کننده را؟.فرمود حضرت نبی ص – درحالی که حکایت می فرماید از ربّ خود که امرمی کند او را به این خصال- فرموده است پروردگارش:«وصل کن کسی را که قطع کند از تو،وعفو کن ازکسی که ظلم کند تو را.وعطا کن بسوی کسی که محروم گرداند تو را،ونیکی کن به کسی که بدی کند به سوی تو.وبتحقیق،مأمورشده ایم به مُتابعت او؛می گوید خدای عزوجلّ:«وآنچه آورده است شما را پیغمبر،پس بگیرید او را وآنچه نهی کرده است شما را ازآن،پس قبول نهی کنید»(2). وعفو،سِرّ خداوند است دردلها، دلهای خوّاص خود. پس کسی ک, ...ادامه مطلب

  • منهج اول باب بیست هشتم در باب صبر

  • البابُ الثّامِن وَالعِشرُون فِی الصّبرباب بیست وهشتم در صبرترجمّۀ اجمالیه اصل فرمان:فرمود حضرت امام صادق علیه السّلام:صفت صبر و شکیبائی ، ظاهرمی سازد آنچه را در باطن های بندگان است ازنوروصفا؛وجَزَع و بی تابی،ظاهر می سازد آنچه را درباطن های بندگان است از ظلمت و وحشت.وصبر ادّعا می کند آن راهرکس؛وثابت نمی شود درنزد صبرمگرصاحبان خوف وخُشوع وخَشیَت. و جَزَع،اِنکار می کند آن را هرکس،وحال آنکه آن ظاهرتر است برمنافقین یعنی کسانی که باطن ایشان مخالف ظاهر ایشان است به سبب آنکه نُزول محنت و مصیبت خبرمی دهد از شخص صادق وکاذب. وتفسیر صبرثبات است واستمرارمذاق(=دوام تحمّل چشیدن)صابر است؛وآنچه بوده باشد ازاضطراب،نام نهاده نمی شود صبر. و تفسیرجزع،اضطراب و آشوب قلب وحزن بی اختیارشخص وتغییر به هم رسانیدن رنگ صورت و تغییراحوال است. وهربلائی که نازل می شود که خالی باشد اَوایل او از خضوع وانابه وتضرّع به سوی حقّ تعالی پس صاحب آن بلا جزع دارنده وغیرصابراست.وصبرچیزی است که اوّل آن تلخ وآخرآن شیرین است از برای طایفه ای وازبرای طایفه ای تلخ است اوّل وآخرآن؛پس کسی که داخل شود درصبراز اواخرآن،پس بتحقیق داخل شده است ان را؛وکسی که داخل شود آن را ازاوایل آن، پس به تحقیق بیرون آمده است از صبر؛وکسی که بشناسد قدرصبررا،صبر نخواهد کرد ازچیزی که ازآن است صبر؛فرمود خدای عزّوجلّ در قصۀ موسی ع و خضر ع و «چگونه صبرمی کنی برآنچه احاطه نداری به آن ازحیثیّت خَبرَت(وَکـَیفَ تَصبِرُ عَلی مالَم تُحِط به خُبراً،سوره کهف 18 /68)؟ پس کسی که صبر کند از روی اکراه وشکایت نکند به سوی مردم و جزع نکند به پاره کردن پردۀ خود،پس اوست ازعامّ دردین، ونصیب او،ازآن چیزی است که فرموده است خدای عزّوجلّ:«وبشارت ده صبرکنندگان را(وَبَشّرِ الص, ...ادامه مطلب

  • منهچ اول باب بست وهقتم در باب سخاوت

  • البابُ السابع والعِشرون فی السَّخاءباب بیست و هفتم در سخاوتترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان:فرمودامام صادق علیه السّلام:صفت سخاوت ازجمله اخلاق انبیاء است و این صفت،ستون دین است.ونیست مؤمن مگربا سخاوت،ونیست باسخاوت مگرصاحب یقین وهمّت بلند ؛ زیرا که به تحقیق که سخاوت،شُعاع نوریقین است.وکسی که بشناسد مقصود خود را ازاُمورباقیۀ اُخرویّه،یا بشناسد آنچه را فانی می شود ازمال دنیا،خوارمی شود براو آنچه را بذل کند درراه خدا.وفرمود حضرت رسول ص مَجبول ومخلوق نیست ولیِّ472-حقّ تعالی مگر برسخاوت.وسخاوت،صفتی است که واقع میشود برهرمحبوبی که کمترین آن دنیاست. وازنشانۀ سخاوت است آنکه پروا نکند مؤمن هرکس بخورد دنیا را وهرکس مالک شود آن را، خواه مؤمن وخواه کافریا معصیت کار یا مطیع باشد،یاصاحب شرافت یا صاحب پَستی؛پس اِطعام نماید و خود گرسنه ماند،وبپوشاند غیرخود را وخود برهنه ماند،وعطا نماید به غیروقبول نکندعطاءِغیرخود را، ومنّت نگذارد به عطا کردن برغیرخود ومنّت گذارده نشود از دیگران . واگرمالک شود دنیا رابه تمام آن-نبیند نَفس خود را در دنیا مگربیگانه ازدنیا،واگرعطا نماید دنیا را در راه خدا،دریک ساعت،مَلامت به هم نرساند.فرمودحضرت رسول ص خدا:صاحب سخاوت،نزدیک است ازخدا ،نزدیک است ازبهشت،نزدیک است ازخلق ودور است ازآتش جهنّم؛وصاحب بُخل،دوراست ازخدا،دوراست ازمردم و دوراست ازبهشت،نزدیک است ازآتش . ونام گذارده نمی شود سَخی مگرآن کسی که بذل کند درطاعت حقّ تعالی وازبرای وَجه کریم او،واگرچه به گِردۀ نانی باشد یا شربت آبی. و فرمود حضرت رسول صصاحب سخاوت،حامل است آنچه مالک است، وحال آنکه اراده کرده باشد در بذل وَجه حقّ تعالی را؛وامّا آن کسی که سخاوت را برخود می بندد،درمعصیت حقّ تعالی است؛ پس حامل است سَخَط وغضب حقّ تعا, ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب بیت وچهارم درباب ورع(منجیات)

  • البابُ الرّابِع وَالعِشرُون فِی الوَرَعباب بیست وچهارم در ورعترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان: فرمود امام صادق ص علیه السّلام-: ببند درهای اعضایت را ازآنچه برگردد ضرر آن به سوی قلب تو،وببرد ابروی تورا در نزدحقّ تعالی،وبه عقب بیاورد حسرت وندامت را در روز قیامت، ومورث شود حیاءِ از حقّ تعالی را به واسطۀ جُرمی که کرده اند اعضاء وچوارح ازگناهان.و کسی که خواهد قبول ورع نماید،احتیاج دارد به سه اصل؛گذشتن ازلغزش و خطاهای خلق- تماماً-،وترک خطای خود نسبت به خلق، ومساوی شدم مدح وذَمّ اورا. واصل ورع دوام حساب کردن طاعات ومعاصی است باخود،و صدق درگفتگو،وصفاءِ معاملۀ عبد با حقّ تعالی در اِمتثال اَوامِر وتَرکِ مَناهی،وبیرون آمدن ازهرشُبهه درحقّ ومعرفت آن، وترک هرعیب وشَکّی،و مُفارقت کردن تمام هرچیزی که قصد صحیح وحاصلی درآن نیست،وترک بازکردن درهائی که نمی داندچگونه ببندد آنها را،و ننشیند با کسی که مشکل است را و امر واضح،ومُصاحبت نکند باکسی که اِستِخفاف دین کند،ومُعارضه نکند ازعلم،آنچه را قلبش نتواند اِحتمال نماید ونتواندبفهمد آن را از گوینده اش، وبِبُرد ازکسی که قاطع اوشود از حقّ تعالی.شرح تحقیق تفصیلی بقلم حضرت راز شیرازی قدس اللهبدان«اَورَعَکَ اللهُ تعالی فِی الدارَین،یعنی خدای تعالی تو را در دو دنیا به زیور وَرَع آراسته دارد»که وَرَع،خُلقی است ازاخلاق حَسَنۀ نَفسانیّه وصفتی ازمَحامِدصفات انسانیّه دردین،و خصلتی است ازخِصال مؤمنین که از شرور نَفس وشیطان،حِصنی(=قلعه) است حَصین(=قلعه استوار) ،وقلب انسان را ازمهالک وخطرات،حصاری است متین.واز حضرت رسول وائمۀ طاهرین ص براین خصلت نیکو،امر وحَثِّ مُبین(=برانگیزاندن وتشویق آشکارا)وارد شده است؛چنان که از حضرا صادق ص منقول است که به بعضی از اصحاب فرمود:«وصیّت م, ...ادامه مطلب

  • باب بیست وپنچم درمدح ذم(منجیات)

  • منهج دوم البابُ الخامِس والعُشرُون فِی المَدح وَالذَّمباب بیست وپنجم در مدح وذمّ-ترجمۀ اجمالیّه:فرمود حضرت امام صادق علیه السّلام که:نمی گرددعبد،بندۀ خالص بی غشّ ازبرای خدای تعالی،تا آنکه بگردد مدح و مذمّت کردن مردم او را،درنزد او یکسان؛زیرا که کسی که او ممدوح است درنزد حقّ تعالی،نمی گردد مذموم به مذمّت کردن مردم ، و همچنین است مذموم. و مسرور مباش به مدح هیچکس؛پس بدرستیکه زیاد نمی کند مدح خلق درمنزلت و مقام تو درنزد حقّ تعالی،و بی نیاز نمی گرداند مدح ایشان تو را ازآنچه حُکم شده است از جانب حقّ تعالی از برای تو و آنچه معدوم و مفقود است ازحق برتو.و محزون مباش نیز به مذمّت کردن هیچکس؛ بدرستی که نُقصان به هم نمی رساند از تو به واسطۀ آن، ذرّه ای ازحظّ و نصیب تو، و تنزُّل نمی دهد از رتبۀ نیکی تو چیزی را.و کفایت کن به شهادت دادن حقّ تعالی ازبرای منفعت و خوبی تو و برتو ازجهت مضرّت و بدی تو؛فرموده است خدای عزّوجلّ:«و کفایت می کند شهادت دادن خداوند تو را »(1). وکسی که قدرت ندارد برصرف وگردانیدن مذمّت از نَفس خود واستطاعت و امکان ندارد بر اثبات مدح ازبرای خود،چگونه امید دارد کسی دیگر مدح او را و بترسد از ذمّ او، یا چگونه امید دارد به مدح دیگران او را یا ذمّ ایشان؟!. وبگردان صورت مدح و ذمّ خود را یکی؛ یعنی چنان که از مدح خوشحال می شوی از ذمّ هم خوشحال باش، یا چنان که از ذمّ افسرده می شوی از مدح هم افسرده باش. ومی بایست در مقامی که غنیمت شماری به آن،مدح خدای عزّوجلّ را از برای خود و رضای او را؛ زیرا که بدرستی که خلایق،خلقت شده اند ازعجز،از آب سُستی، ونیست از برای منفعت ایشان مگر آنچه را سعی نمایند دراکتساب آن؛فرمود خدای عزّوجلّ که جلیل گوینده ای است :«و آنکه نیست از برای انسان مگر آنچه را, ...ادامه مطلب

  • باب بیست وششم درتوکل(منجیات)

  • البابُ السّادِس وَالعِشرُون فِی التَّوَکُّلباب بیست وششم در توکّلترجمۀ اجمالیه :فرمود امام صادق علیه السّلام: توکّل کردن عبد برحقّ تعالی در امورخود،قدحی است مَمهور به مُهرحقّ تعالی؛پس شُرب نمی کند ونمی آشامد ازآن قدح وبازنمیکندآنرامگرشخص صاحب توکّل؛چنانکه فرموده است حقّ تعالی:«وبرخداوند،پس هرآینه توکّل می نمایند اهل توکّل»(1).ونیز فرموده است:« وبرخداوند پس توکّل نمائید اگرهستید اهل ایمان»(2). گردانیده است حقّ تعالی توکّل را کلید ایمان وایمان را قفل توکّل.وحقیقت توکّل، برگُزیدن غیراست برحظّ ونصیب خود؛واصل ایثاروبرگُزیدن مقدّم داشتن شیء است به حقّ او. ومُنفَک نمی شود شخص مُتوکّل درتوکّل خود،از ثابت کردن یکی از دوایثاروبرگُزیدگی؛پس اگربرگزید آنچه را که توکّل سبب آن است و آن امرموجود است؛مَحجوب ومَستورمی گردد به آن ازحقَّ تعالی،واگربرگُزید مُسبّب سبب توکّل را،واوحضرت خالق است سبحانه.باقی می ماند با او.پس اگر اراده داری آنکه بوده باشی توکّل نماینده نه دست به سبب زننده،پس تکبیربگو برروح خود پنج تکبیرو وداع بکن آرزوهای خود راتماما ًمثل وداع کردن موت حیات را. وپست ترین مرتبۀ توکّل،آن است که پیشی نگیری رزق مقدور خود را به همّت ،و قصد ومطالعه نکنی مَقسوم خودت را،وطلب اِشراف واطّلاع ننمائی برآنچه مَعدوم ونصیب تونیست،تا آنکه بشکند به یکی ازاین دو،عقد ایمان تو،وحال آنکه شعور نداشته باشی. واگرقصد کنی برآنکه واقف شوی بربعضی شِعاروآداب اهل توکّل که اَهلیّت وشایستگی توکّل دارند،پس چنگ بزن به دست آویز این حکایت. واین آن است که روایت شده است آنکه بعضی از اهل توکّل وارد شد بربعضی از ائمّۀ دین،پس گفت:« خدا ازتو راضی باشد مهربانی فرما برمن به جواب مسأله ای درتوکّل» وحضرت امام ص بود که می شناخت مرد, ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب بیست ویکم در زهد(المنجیات)

  • اَبوابُ المُنجیات وَهِیَ اَربَعَةَ عَشَرَباباً البابُ الحادی وَالعِشرُون فِی الزُّهد باب بیستم ویکم درزهد ترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان:فرمود امام صادق علیه السّلام-:زهد،کلید باب اخرت وبیزاری ازآتش است.وحقیقت زهد،ترک کردن توست هرچیزی را که مشغول سازد تو را از حقّ تعالی بدون اَسَف وحُزن برفوت آن وعُجب داشتن در ترک آن، وانتظارفَرَج ازآن،وطلب مَحمَدَت وثناء برآن،وعوض ازبرای آن،بلکه ببینی فوت آن را راحت و وجود آن را آفت، وهمیشه گریزان باشی ازچنین آفتی وتَمَسُّک جویی به چنین راحتی. وزاهد،آن چنان کسی است که برگُزیند آخرت را بردنیا، وخواری را برعزّت، وجهد کردن را برراحت، و گرسنگی را برسیری،وعافیت دور را که عافیت آخرت است برمحنت نزدیک که محنت دنیاست و یادحقّ تعالی را برغفلت،وبوده باشد نَفس اودردنیا وقلب اودر آخرت؛فرمود رسول خداص:« محبّت دنیا سر تمام گناهان است». آیا نمی بینی چگونه دوست می دارد مُحِبّ دنیا آنچه را دشمن داشته حقّ تعالی آن را؟ وچه گناهی است که زیادتر باعث شود حِرمان ازحقّ وخیرات او را،از محبّت دنیا؟! وفرموده اند بعضی از اهل بیت رسول ص:«اگربوده باشد دنیا بتمامها لقمه ای دردهان طفلی،هرآینه می اندازم آن را».پس چگونه است حال کسی که انداخته است اَحکام الهیّه رادرپشت سرِخود درتحصیل دنیا وحرص بردنیا؟ وحال آنکه دنیا خانه ای است که اگر احسان نماید به سوی ساکن خود،هرآینه تَرَحّم خواهد کرد تو را ونیکو خواهد کرد وداع تو را؛یعنی بدون زحمت، از تو مُفارقت نماید. وفرمود رسول خداص :«چون که خلقت فرمود حقّ تعالی دنیا را،امرکرد دنیا را به اطاعت خود،پس اطاعت کرد پروردگارخودرا؛پس گفت حقّ تعالی به آن:مخالفت کن کسی را که طلب کند تورا، وموافقت کن کسی را که مخالفت کند تورا! پس این دنیا برآن چیزی است , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها