منهج دوم باب نوزدهم درباب طمع(مهلکات)

ساخت وبلاگ

البابُ التّاسِع عَشَر فِی الّطمَع

باب نوزدهم درطمع

ترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان:فرمود حضرت امام صادق عَلَیه السّلام:رسیده است به من آنکه سؤال کرده شد(کعب الاَحبار)که ازعُلَماءِ یهود است که:چه چیزاست اَصلَح دردین وچه چیز است فاسدتر کننده؟پس گفت:صلاح دارنده تر، وَرَع وپرهیزکاری است وفساد دارنده تر،طمع از مردم است.پس سؤال کننده گفت:راست گفتی ای کعب . و طمع،شراب شیطان است که سیراب می نماید به دست خود مَرخاصّانش را؛پس کسی که مست شد ازآن شراب ، هوشیار نگردد مگردرعذاب اَلَم دارندۀ حقّ تعالی یا مُجاورت ساقی آن شراب که شیطان است.و اگر نبود درطمع ،غضب الهی مگربه سبب مُعارضۀ دین به دنیا،هرآینه می بود همین قدرهم عظیم، فرموده است خداوندی که عزیزوجلیل گوینده ای است که:«ایشانند آن کسانیکه خریده اند ضلالت را به هدایت وعذاب را به مغفرت الهی(1) وفرمود امیرالمؤمنین ص:«جود وبخشش کن برهرکس که خواهی،پس تو امیر اویی،واستغناکن ازهرکس که خواهی،پس تونظیروهم مثال اویی،واظهارفقرکن به سوی هرکس که خواهی، پس تواسیر اویی».وطمع دارنده،کـَنده می شود از او ایمان،و حال آنکه اوشُعوربه آن ندارد؛زیرا که ایمان مانع می شود میانۀ عبد وطمع در خَلق،پس می گوید:ای مُصاحب من،خزینه های حقّ تعالی پُراست ازکرامت ها،وضایع نمی کند او اجر احسان کنندگان را،وآنچه دردست مردم است پس به درستی که مَشوب ومَغشوش به ناخوشیهاست؛و برمی گرداند ایمان،مؤمن را به سوی توکّل برخدا،وقناعت برنصیب خود ازرزق، و کوتاه کردن آرزو،ومُلازمت طاعت حقّ تعالی،و مأیوسی ازمردم.پس اگرکرد مؤمن آنچه را ایمان وصیّت کرده به آن،ومُلتَزم می شود مؤمن را و اگرنکرد آن را،وا می گذارد او را ایمان با شومی طمع،ومُفارقت می نماید اورا.

توضیحات

1-اُولئِکَ الَّذینَ اشتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالهُدی وَالعَذابَ بِالمَغفِرَةِ،سوره بقره2/ 175)معنی ایشانندآن کسانیکه خریده اند ضلالت را به هدایت وعذاب را به مغفرت الهی

شرح تحقیق تفصیلی باب طمع بقلم حضرت راز شیرازی قدس الله

بدان که طمع،توقّع داشتن جود و احسان است ازغیرخود؛وآن بردو قِسم است:طمع مَمدوح؛ و آن توقع ورَجاءِ مؤمن است دایماً از پروردگارخودآنکه بیامرزد خَطیئات اورا و جود واحسان فرماید با او و داخل سازد او را درجنّت و رضوان خود،چنان که حقّ تعالی حکایت فرمودازخلیل خود که:(وَالَّذی اَطمَعُ اَن یغفِرَلي خَطيئَتي یَومَ الدّین ، رَبّ ِهَب لي حُکماً وَاَلحِقني بِالصّالِحینَ،وَاجعَل لي لِسانَ صِدقٍ فِی الآخِرینَ،وَجعَلني مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعیمِ،یعنی همان خدایی که چشم امید دارم که روزجزا خطای مرا ببخشاید،پروردگارا مرا فرمانروایی ده وبه بندگان صالح خود ملحق ساز،و نامم برزبان اقوام آتیه،نیکو وراست سخنم دلپذیرگردان،سوره شعراء 26/82الی 85)،

وقَولُهُ تَعالی:(اِنَّا نَطمَعُ اَن یَغفِرَلَنا رَبُّنا خَطایانا،یعنی ازپروردگارمان چشم آن داریم که ازخطاهای ما بگذرد..سورۀ شعراء 26 /51)؛واین طمع درحقیقت به معنی رَجاست که نیست خطری درآن ؛زیرا که درموقع و موضع خوداست؛چه طمع ازفضل و جود ذُوالفَضل مُحسن جواد حقیقی است که سزاواراست به طمع داشتن از او ،بلکه ضدّآن که یأس وقُنوط ازرحمت الهی است ازاعظم کـَبایراست؛چنان که حقّ تعالی فرموده که: (لایَیأَسُ مِن رَوحِ اللهِ اِلَّا القَومُ الکافِرونَ،یعنی زیرا که هرگز جز کافران هیچ کس ازرحمت خدا نومید نگردد سوره یوسف12/ 87 )ودربارۀ منافقین می فرماید(یَئِسُوا مِنَ الآخِرةِکـَما یَئِسَ الکُفّارُ مِن اَصحابِ القُبُور،یعنی( آنان که مشمول غضب پروردگارگردیده اند)ازعالَم آخرت بکُلّی مأیوس اند چنان که کافران ازگورستان،سوره ممتحنه 60/13)، و نیز فرموده: (یاعِبادیَ الَّذینَ اَسرَفوا عَلی اَنفُسِهِم لا تَقنَطُوا مِن رًحمَةِ اللهِ،یعنی (ای رسول ما)بدان بندگان که برنَفس خود اسراف(وستم) روا داشته اند بگو:ازرحمت خدا نومید مشوید زیرا بی گمان خداوند (غفور ورحیم)همۀ گناهان را می آمرزد..سورۀ زمر39 /53)

328-و قِسم ثانی:طمع مذموم؛وآن توقّع منافع دنیوی ازخلق است که مَشکوکٌ فیه است وصول آن به او؛ودراین طمع است خطردین. وگفته اند: «هلاک وفساد دین،طمع است ومِلاک دین-که به واسطۀ آن مالک توان شد دین را-وَرَع است ازآنچه دردست خلق است».وحضرت صادق ص می فرماید:«چه بسیار قبیح است برمؤمن که اظهار کند رغبتی را که به مذلّت اندازد او را؛وآن طمع است از خَلق». وفرمود حضرت علی بن الحُسین عَلَیهِمَا السّلام :دیدم خیر را که تماماً جمع است درقطع طمع از آنچه دردست مردم است. وشَناعت طمع از آن است که طلب می نماید چیزی را ازکسانی که آنها مِثل طامِع محتاج به آنند؛وطلب مُحتاج از مُجتاجٌ اِلَیه،قبیح و شَنیع است وهرگز به او نخواهد رسد،بلکه دلیل برضعف عقل اوست؛چگونه شخص گرسنه که محتاج به قوت است،قوت خود را به گرسنۀ دیگرعطا می کند؟ لِهذا حضرت سَیّدُ السّاجِدین ص فرموده است که:( اَشهَدُ اَنَّ طَلَبَ المُحتاج اِلی المُحتاج سَفَهٌ مِن رَأیِهِ وَذِلَّة ٌمِن عَقلِه،یعنی شهادت می دهم که طلب کردن نیازمند ازنیازمنددیگر از نابخردی رأی و فرومایگی عقل اوست-صحیفه سجادیّه). ودیگرآنکه منظورطامِع درطمع ازخلق،تحصیل چیزی است که رفع فقرواحتیاج از وی نماید،وحال آنکه طمع،فقرحاضری است ازبرای طامِع،چنان که حضرت رسول خدا صلّی اللهُ عَلَیه وآلِه فرمود:«اِّیّاکُم فَاِنَّهُ فَقرٌحاضِر،یعنی هان ازآزمندی بپرهیزند؛زیرا که آن خود فقر حاضر است-بحارالانوار ووو». وحضرت امام ص می فرماید:که طمع،شراب شیطان است که به دست خود،

349-ساقی می شودآن شراب را به خواصّ خود،زیرا که دنیا را – تمام- ازجاه ومال وزَخارِف وزینت مُشتَهَیاتِ آن،حقّ جلّ وعلا به اِقطاع ( 1) تملیک(=مالک گردانیدن)شیطان داده است ؛شیطان نیزبه آن شادان وخوشدل است ؛زیرا که دنیا را به عوض طاعات وعبادات چندین هزارسالۀ خود،ازحقّ تعالی درخواست نمود،ومهلت خواست-اِلی یومِ القیام -به جهت اِدراک حیات دنیوی.پس ازآن خمرِ لذّت حیات ومَشتَهَیات دنیوی که خود مست است به سبب آن و چشم ازحیات ونجات اَخرویّه پوشیده،می چشاند ناقصین عقول را، و وَعدهای کاذِبابه به آنها می دهد، ومی ترساند ایشان را از فقر،وامرمی کند به طمع کردن ازدنیا ازاهلش،که:(اَلشّیطانُ یَعِدکُمُ الفَقرَوَیَأمُرُکُم بِالفَحشاءِ،یعنی شیطان بشما وعدۀ فقرمی دهد وشما را به زشتی امر می کندسوره بقره 2/268)، وقدرت ندارد بررسانیدن مواعید خود به آنها،زیرا که رزق مَقسوم است وحریص طامِع،محروم . پس کسی که مست شد ازخمرشیطان هوشیار نمی شود ازاین مستی مگردرعذاب اَلیم الهی؛زیرا که این،نه شرابی است که مستی آن یک شب باشد بلکه مادام العُمر است؛ زیرا که شراب محبّت دنیا –مادام العُمر –که طامِع دردنیاست،سُکر ومستی دارد؛چنان که شراب محبّت الهی که دایم وباقی است،سُکر ومستیش نیز مادام الاَبد است؛چه مُحبیّن وعاشقین و عارفین حقّ تعالی که از نَشأۀ شراب محبّت اومست شده اند،تا ابد ازسُکر وطرب وشادی آن،شاعرنگردند که: اَلّا اِنَّ لِلهِ شَراباً لِاَولِیائه،اِذا شَرِبُوا سَکِرُوا،وَاِذا سَکِرُوا طَرِبُوا،وَ اِذا طَرِبُوا طابُوا..الخ،یعنی هان آگاه باشید که خدایرا برای دوستان خود شرابیست که چون بیاشامند مست شوند وچون مست شوند بوجد آیند وچون بوجدآیند هستی ایشان ازلوت کدورت پاک شود وچون پاک شوند حرارت اشتیاق قرب حق هستی موهومشان را موم صفت بگدازد وچون گداخته شوند ازدُرد هستی خالص گردند وچون خالص شوند بقرب حق واصل آیند وچون چنین وصال روی دهد ایشانرا با محبوب خویش اتصال حاصل شود .

*بِنِگرکاین میِ رحمان به کجاهات رساند*(از غزلهای مولوی)

350-چنان که هوشیاری مُحبّین الهی در وصال و وصول وقرب اوست، وهوشیاری مُحبّین و طامِعین دنیا درنزد موت وعذاب اَلیم الهی ومُجاورتِ شیطان در جحیم است.

توضیح

1- اقطاع= زمینی را جهت امرار معاش به کسی بخشیدن ودرتیول اوقراردادن

ادامه تفسیر طمع

پس حضرت امام ص می فرماید:همین یک شَناعت وهلاکت عظیم بس است طامِع را-اگر درطمع شَناعت و هلاکت دیگر به فرض مُحال نباشد-که مُعاوضه کرده دین خود را به دنیای مَشکوکٌ فیه؛زیرا که چشم ازفضل و رحمت پروردگار خود دوخته است که باید تمام میل وامید و طمع اودرآن باشدلاغیر،وچشم باز کرده است به دنیای دیگران ازاهل دنیا،با وجود که یقین ندارد به وصول به آن، بلکه به محض تَوَهُّم وطمع بیجا،قانع شده؛واین دلیل برآن است که اعتقاد به فضل ورحمت پروردگار ندارد؛وکسی را که اعتقاد برفضل و جود ورحمت پروردگار که خلّاق وربّ ادیان است نباشد، معلوم است

351-که بردین اونیست.ودین یقینی را به طمع دنیای موهومی فروخته است؛ وجزای این کس، عذاب الیم الهی است وحرمان از دار ثواب ورحمت او؛چنان که حقّ تعالی می فرماید:«ایشانند آن کسانی که خریده اند ضَلالت را به هدایت، وعذاب را به مغفرت من». پس ازحضرت امیر المؤمنین ص سه موعظۀ حَسَنه نقل می فرماید که یکی ازآنها درشَناعت طمع است؛ اوّل آنکه تفضّل وعطای به هرکس باعث اِمارَت براوست، ثانی: استغنای ازهرکس باعث هم چشمی با اوست

 ثالث:افتقار واحتیاج به هرکس،باعث اسیری دردست اوست؛یعنی طامِع که اظهار اِفتقار به اهل دنیا می کند،اسیر اهل دنیاست،به خلاف مُحبّین حضرت مولی که ملائکه ازسَماوات ندا می کنند،می گویند:«یا اَسیرَاللهِ فِی الاَرض یعنی ای اسیر خدا درزمین»؛وقدراسیرهرکس و بهای اوبه قدر وبهایِ آن کس است؛وقدردنیا واهل آن،به قدر استخوان خوک مردۀ پوسیده است که دردست مَجذومی(=گرفتارمرض جذام یاخوره)یا مَزبَله ای باشد؛ واسیردنیا واهلش نیز چنینند؛امّا اسیر حقّ تعالی –ازجَلالت وزیادتی قدر- قدرش درحساب نیاید. بعد می فرماید:ایمان از طامِع مَسلوب است، واوشُعور به سَلب ایمان ازخود ندارد؛زیرا که ایمان،وثُوق به رَبّ حقیقی وفضل ورحمت اوست که:«اَلثِقَةُ بِاللهِ خَیرٌ للِمَرءِ مِن کُلّ شَیء،یعنی اعتماد به خداوند ازبرای مرد بهتر ازهرچیز است».وطامِع، به سبب سوءِ ظنّ درحقّ و

352-فضل وعطای او،طمع درغیراوازاهل دنیا بسته است؛وبه جهت آنکه ایمان به حقّ تعالی، مانع است میان مؤمن وطمع به خلق،به لسان حال وسِرّ به مؤمن گوید که ای صاحب ورفیق من،خزانه های حقّ تعالی مَملُوّ وپُر است ازکِرامات وانعامات وافره، وحقّ تعالی عادل ومهربان است بربندگان خود که ضایع نمی گذارد اجراحسان کنندگان را،واحسان ایمان درنزد حقّ تعالی ،اعظم احسانات است؛زیرا که قطع وثوق ازخلایق و وثوق به حقّ تعالی،اعظم طاعات وعبادات است؛وخداونداجرچنین مُحسنی را ضایع نخواهدگذاشت.وآنچه در دست مردم است مخلوط و مَشوب است به امراض وعِلَل؛ وچه مرضی عظیم ترازمرض فقرواحتیاج صاحب مال است به مال خود ؟که به این جهت، محال است آن را از دست خود بیرون نماید،علاوه برمرض های دیگر که درآن است که به چه جان کندنها و وِزر و وَبال ها که آن را جمع کرده است،وآن دلبستگیها که به آن دارد چگونه آن را ازدست می دهد؟وباز وصیّت می کند به مؤمن،ایمان اوکه:«توکّل کن برحقّ تعالی که دوست می دارد مُتَوَکّلین را: (اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتَوَکّلین،یعنی همانا خدای تعالی متوکّلین را دوست دارد ،سوره العمران3 /159)،ودوستان خود را که اهل توکّلند البتّه ضایع نمی گذارد.ونیزمی گوید:«قناعت کن دردنیا،زیرا که مَتاع دنیا فانی وحقیر است و مَتاع آخرت،باقی و کثیر است،وعاقل مؤمن به حقّ تعالی باید طلب نماید متاع عزیزکثیرباقی آخرت را از برای عمر باقی اُخروی، و درطلب متاع دنیای فانی حقیر،قناعت نماید به سَدّ جوع ورَمَق،ورفع احتیاج از خَلق». وحضرت امیرالمؤمنین ص می فرماید:«اگر عاقل را مُخَیَّر سازند میان اختیار کردن خَزَف باقی یا ذَهَب(=طلا)فانی، هرآینه اوّل را اختیار نماید به سبب دوام آن؛

353- وحال آنکه دنیا خَزَف فانی است وآخرت،ذَهَب باقی».پس عاقل- به طریق اولی آخرت را بردنیا اختیار نماید وبه قلیلی ازدنیا قناعت کند.باز وصیّت می کند به مؤمن ایمان اوبه کوتاه کردن آرزو ویأس ازخَلق والتزام طاعت حقّ تعالی؛زیرا که در دنیا واهل و مَتاع چنان که مذکورشد فایده ای مُعتَدٌّ بِه نیست به جز قوت و رزق ؛ وآن نیز به قسمت الهی است؛طول اَمَل وطمع به خلق،زیاد نکند نصیب عبد را ازدنیا،ولیکن طاعت الهی ذخیرۀ اُخرَوی گردد مؤمن را،وباعث عزّت دارَین(=دوسرا منظور خانۀ دنیا وخانۀآخرت است)شود. ومنظور حضرت امام ص ازوصایای ایمان به مؤمن، اشاره به آن است که نورایمان،مُقتضی این خِصال وفِعال است؛ اگر دردلی پیدا شود،می دارد صاحب خود رابر این اَحوال واَفعال اگرنَفس مؤمن مُتابعت نماید اورا. بعد می فرماید:اگرکرد مؤمن وبه جا آورد وَصایای ایمان را،مُلازم می شود ایمان اورا، واگر به جا نیاوردآنها را،می گذارد او را با شومی طمع،ومُفارقت می نماید اورا؛ یعنی اگرنَفس مؤمن،به مُقتَضَیات ایمان-که اخلاق حَسَنه قلبیّۀ مذکوره است-عمل نمود، پس قابل نور ایمان است و او مُلازم می شود او را ومُفارقت نخواهد نمود ، واگر نَفس اوموافقت نکرد به مُقتضیات نورایمان،قابل نور ایمان نخواهد بود لِهذا فرار می نماید این نورازاو و می گذارد او را با طمع شوم نَفس که مورث هلاکت اوست. وبه جهت اظهارشَناعت طمع وشرافت وَرَع که ضّد آن است درجمیع اَدیان-حضرت امام ص درصدر ِباب،سؤال ازکعب الاَحبار را که یکی ازعُلَماءِ حِبرِ(=به دانشمند قوم یهودحبرگفته می شودوجمع آن اَحبار است)فاضل یهود است-باجواب آن نقل فرموده تا اهل طمع مَتنبّه گردند 354- که صفت نَفسانی آنها درجمیع اَدیان مذموم بلکه آن را اَفسَدِ مفاسِدِ دین می دانند وضذّ آن که وَرَع است،مَمدوح است،بلکه اَصلَح مَصالح دین الهی دانند؛چنان که ازحضرت صادق ص سؤال کردند که:«چه چیزثابت می دارد ایمان را درقلب؟ :فرمود:ورع.وباز سؤال نمودند که چه چیز خارج می نماید ایمان را از دل؟ فرمود:طمع.پس اَصلَح مَصالح دین به جهت ثبات آن ورع است واَفسَدِ مَفاسِد دین به جهت زوال آن –طمع است ؛ زیرا که نوربا ظلمت دریک موضع جمع نیاید.وبیان ورع درباب خود ان شاءَ الله خواهد شد

خاتمه باب طمع

از کتاب مصباح الشریعه ومفاتح الحقیقه امام صادق علیه السلام تألیف جناب آقا میرزا ابوالقاسم راز شیرازی قدس الله

توضیح اینکه بقول استاد گرام زنده یاد غلامحسین پژمانیان شیرازی، امام صادق ص هم درد را گفته وهم درمان را وحضرت راز شیرازی قدس الله در حدود 150سال واندی قبل به زیبایی تفسیر کرده اند امید است که برای طالبین مورد استفاده قرار گیرد واز دعای خیر ما را بی نصیب نگذارند .توفیق رفیق راهتان سلام به عزیزان در مورد اینکه صفحه نوشته حدیدتنظیمات ندارد که بتوانم مثل قبل نوشته را رنگ سبز وآبی کنم .حتی اندازه قلم ونوع قلم و در تنظیمات نداره منو راهنمایی کنید قبلا تشکر میکنم 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 17:33&nbsp توسط سیماهاشمزاده   | 

یاد استاد ...
ما را در سایت یاد استاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golemolao بازدید : 130 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 14:23