منهج دوم باب هیجدهم درباب عُحب(مهلکات)

ساخت وبلاگ

البابُ الثامِن عَشَر فِی العُجب

باب هیجده درعُجب

ترجمه اجمالیّه اصل فرمان:فرمودحضرت امام صادق علیه السّلام:عَحَب وتمام عَجَب ازکسی است که عُجب وخودبینی کند به علم خود،وحال اونمی داند به چه چیزازسعادت وشقاوت ختم می شود ازبرای اواَعمال درنزد موت.پس کسی که عُجب نماید به نَفس وفعل خود، بتحقیق گمراه شده ازطریق رَشاد(=راه راست یافتن) یا ازطریق نیکان، وادّعا کرده است چیزی را که نیست ازبرای او؛و مُدّعی بدون حق داشتن،کاذب است،واگرچه مخفی باشد مُدّعای او.ونیست نصیب وبهره ازبرای عُجب دارنده ازآن چیزکه عُجب می کند به واسطۀ آن، اگرچه طولانی باشد زمان آن.پس بدرستی که اوّل عملی که کرده می شود به شخص مُعجَب (خودپسند وصاحب عجب)،جداکردن مایه وسبب عجب اوست تا آنکه بداند که او عاجز و حقیر است، و شاهد شود برنَفس خود تا آنکه بوده باشد حُجّت حقّ تعالی براو مُؤَکَّد چنان که کرده شد به ابلیس. وعُجب گیاهی است که تخم آن کفراست،و زمین آن نفاق ، وآب آن ظلم،وشاخه های آن نادانی ، و برگ آن گمراهی، و ثمرآن لعنت ومُخَلَّد (=جاویدان) بودن درآتش؛پس کسی که اختیار کرد خودبینی را، پس به تحقیق کِشته است تخم کفر را، و زَرع کرده نفاق؛وناچاراست ازآنکه ثمر کند.

شرح تحقیق تفصیلی باب عجب بقلم حضرت راز شیرازی قدس الله سره

بدان که عُجب صفتی است مذموم،وخُلقی است رَدّی ومَرَضی است قوی درنَفس شخص مُعجب که فاسد می سازدعلوم واعمال صالحۀ او را؛ زیرا که عُجب،عظیم شمردن علم یاعمل است بدون مشاهدۀ توفیق ومنّت ازحقّ تعالی درآن؛واین صفت باعث می شود سلب توفیق وتأیید را از مُعجب ؛و ازاِنقطاع توفیق ازعبد،مَخذول(=فروگذاشته شده)می گردد ونزدیک می شود به هلاکت؛چنان که ازحضرت رسول صَلّی اللهُ عَلَیهِ وآلِه – وارداست که سه چیز ازجملۀ مُهلکات است:

336-شُحّ ِمُطاع(=حرص وآزمندی اطاعت شده)،وهوای مُتَّبِع(=پیروی شده)،واِعجاب(=خودبینی وتکبّر) مرد به نَفس خود.ومَفاسد عُجب،کثیراست وشَناعت(=زشتی)آن اکثر؛وآن درختی است که بذرآن کُفروسَتر (1)ازحق تعالی است،زیرا که وجودعبد،مِلکِ حضرت مولی است چه رسد به صفات کمال واعمال صالحۀ او،که:«اَلعَبدُ وَما في یَدِهِ کانَ لِمَولاه،یعنی بنده وآنچه که دارد مال صاحب اختیاراوست،از کتاب امثال وحکم 1:258) واگر به ظلمت جهل از معرفت،حقّ تعالی مَدارک اورا تیره وتارکرده،چگونه اِعجاب می نماید به چیزی که مالک بر او نیست وازمولای اوست وقادراست مولی بر اِزالۀ آن ازعبد؟وبه عوض آن که علم وعمل صالح را ازعطاهای پروردگار نسبت به خود بیند وبه اِزای آن شُکر نَعمای(=نعمت ها)الهی را نماید که باعث مزید تأیید وتوفیق واِعطای حقّ تعالی نسبت به اوگردد،علم وعمل را از خود می بیند واِعجاب می نماید به آن؛پس در ادّعای خود کذّاب است که مال مولی رانسبت به خود می دهد؛وجهل او ازمعرفت مولی ونِعَمِ او، وکِذب اوازاِنتساب علم وعمل به خود،وعدم اِمتنان ازمولی،باعث سَلب توفیق وغضب مولی براوست که مُؤدّی به هلاکت اوست. ومذهب مُعجب به حسب واقع،«لاعَن شُعور،یعنی ناآگاهانه» مذهب قدَریّه است که به قدرت استقلالی ازبرای عباد قایلند وبرآنند که حقّ تعالی را مَدخَلیّت درافعال عباد نیست؛

337- وطایفۀ قَدَریّه،مَجوس این امتّند که:« اَلقَدَریّةُ مَجُوسُ هذِهِ الاُمَّة،یعنی قَدَری مذهبان گبران این امّتند»؛زیرا که مَجوس ،قائل به دو الهند،یزدان و اهریمن؛یزدان را فاعل خیرات دانند وشیطان را فاعل شُرور.ومذهب قَدَریِه ، موجب آلهِۀ (2)مُتعدّده است به عدد عباد؛همچنین مُعجب که حقّ تعالی را دَخیل درعلم وعمل نداند ومنّت از توفیق وتأیید او ندارد واِعجاب به علم وعمل خود نماید،کافراست به حقّ تعالی،و وجود خود رامستقل درعلم وعمل می داند.

توضیحات

1-- کُفروسَتر=هردو بمعنی پوشاندن چون کافرنعمت حق را می پوشاند

2- موجب آلهِۀ =جمع اِلهه،جمع خدایان.

شیخ شبستری درگلشن راز درمعنی این حدیث فرماید

چنان گبر،یزدان و اهریمن گفت /همین نادان احمق، او ومن گفت

ادامۀ یاب عُجب

پس بَذرعُحب به فرمودۀ حضرت کفراست،وزمین آن نفاق با حقّ تعالی است؛زیرا که عمل خود را طاعت حق نام می نهد وبه حَسب نیّت اگرشکافته شود قلب او کافراست به حقّ تعالی، وتکیۀ او به علم وعمل خود است بدون مَدخَلیّت توفیق وتأیید او.و آب شَجَرعُحب،ظلم است؛زیراکه ظلم، وضع (=قراردادن)شیء است درغیرموضع خود؛وچه ظلم است اَشدّ ازاینکه علم وعملی که به اِفاضه وتأیید وتوفیق حقّ تعالی حاصل نموده، نسبت به خود دهدوازخود داند وعظیم شمرد آن را بدون منّت از حقّ تعالی.پس مُعجب، ظالم است وبه آب ظلم،تربیت می نماید شجرۀ عُجب را؛واَغصان این شجره،جهل است؛

338-زیرا که کفر وستر از حقّ تعالی که بذرعُجب است،مورث ظلمت جهل است درباطن مُعجب؛وچه جهل و نادانی زیاده ازاین است که آنچه را که به قدرت وحول وقوّۀ حقّ تعالی حاصل کرده است ازعلم وعمل آن را به خود نسبت دهد.وبرگ شجرۀ عُجب،ضلالت وگمراهی است؛زیرا که کفروجهل به پروردگار،موجب گمراهی باطنی است ازطریق حقّ تعالی.وثمرۀ شجرۀ عُجب،لعنت حقّ ودورکردن مُعجب است ازفضل ورحمت خود و خُلود درآتش؛زیرا که ثَمَرات کفرونفاق وجهل وضلالت،لعنت حقّ تعالی برمُعجب است،وتا ابد درآن مُخَلّد است . پس کسی که اختیارکردعُجب را ، کِشته است درباطن خود بذرکفر را و زَرع کرده نِفاق را درقلب خود؛ولامَحاله ثَمَرمی کند این دو،خُلود درنار را.

 وازجمله شَناعت صفت عُجب،آن است که کسی که اِعجاب نماید به چنین علمی که اورا مُخبرازحال خود نسازد، عَجَب فوق عَجَب است از اِعجاب او،وبتحقیق که خاموش کرده تَراکُم ظلمت کفروجهل، نورعقل او را.چنان که خاموش می کند باد وَزَنده سِراج را؛ وبه این سبب گمراه شده است از طریق رَشاد واز طریق نیکان؛ ونیست او را نصیبی از علم وعملی که اِعجاب می نماید به او اگرچه او را عمر اَبَدی باشد که صَرف تحصیل آنها نماید؛زیرا که چنین علم وعملی،مقبول حقّ تعالی نیست وموجب سعادات ومَثویات اُخرویّه نخواهد شد. فَعَلی هذا،آیا نجات از این خُلق رَدّی وداء عُضال ومرض شدید،ممکن است یا نه؟بدان بدرستی که خَلق، برسه صنفند: اوّل، اَنبیا واوصیا واولیاء عَلَیهِمُ السَّلام-اند که صاحب تأیید وتوفیق ومعرفت واستقامتند واَذیال(=دامنها)

 339-نُفُوس مقدّسه ایشان از وَصمَتِ (=عیب وعار وننگ)این صفت پاک است،وُجود خود را ازعین منّت و جودِ حقّ تعالی دانند،چه رسد به علوم واعمال خود،وتمام علوم واعمال صالحه واخلاق ومعارف وکـَرایِمِ(=جمع کریمه یعنی خوب وپسندیده)صفات حسَنۀ خود را عَطایا واِفضال(=فضل ونیکی) حقّ تعالی نسبت به خود دانند،بلکه آنها را نسبت به جلال وکبریائی وبی نیازی حقّ جلّ وعلا چیزی ندانند؛چنان که حضرت خاتم انبیا ص فرمود:«لا اُحصي ثَناءً عَلَیکَ اَنتَ کـَما اَثنَیتَ عَلی نَفسِک،یعنی نمی شمارد ثنای برتو،چنان که توثنا ومدحت می کنی برنفس خود-بحارلانوار » وفرمود:«اَحَدی داخل نمی شود بهشت را به سبب اِستحقاق عمل خود.عرض کردند یا رسول الله حتی تو؟فرمود بلی مگرآنکه فروگیرد مرا خداوند به رحمت خود».پس این طایفه،ازاین صفت پاک وبَری می باشند.

وصنف دوّم،طایفۀ قَدَریّه اند که به قدرت استقلالی ازبرای عباد قایلند درافعال واعمال،بدون عَون(=یاری) و توفیق الهی،ونمی بینند ازحقّ تعالی منّتی برخود درعلوم وطاعات ومطلق افعال خود،بلکه خود را مستقل درصُدور طاعات وافعال وصفات خود می دانند بدون مَدخَلیّت حقّ تعالی در آن؛واین طایفه اگربراین اعتقاد مُستَمر بمانند وبمیرند،حالت ایشان کفروضَلال ونِفاق وظلم وجهل است ومَستحقّ خُلود درنارند؛چنان که حضرت امام ص بیان فرمود که: ثَمَرۀ شجرۀ عُجب،لعنت وخُلود در نار است؛ واگر قبل 340-ازموت، تائب(=توبه کننده) گردند وازاین اعتقاد باطل،رجوع به اعتقاد حق نمایند،ناجی خواهند بود.

وصنف سیُم آنانند که یک دفعه،متذکّرمی شوند توفیق وتأیید ومنّت وفضل الهی را درعلوم وعبادات واعمال صالحۀ خود،ویک دفعه به سبب عُروض غفلت برقلب ونُقصان بصیرت وقصور درمعرفت،مُعجب می شوند به علم یا عمل خود؛این طایفه راممکن است اصلاح نَفس ازاین مرض قوی،به ادویۀ صالحۀ مَعارف الهیّه ومُصاحبت اهل معرفت واهل الله،تا به برکت اَنفاس قُدسیّه وانوار قلبیّۀ ایشان،حجاب غفلت نَفسانی آنها مرتفع گردد وصاحب معرفت وبصیرت قلبی شوند،وسالم گردند ازمرض نَفسانی عُجب- بِالمَرّه-. وچنان که درباب حُسن خُلق دربیان تهذیب اخلاق،ذکر کرده آمد که تهذیب از مطلق اخلاق ردیّه، ممکن نیست مگر به موت ارادی نَفسانی-که:«مُوتُوا قَبلَ اَن تَمُوتُوا،یعنی به اراده خود (ازخواهشها وآرزوهای خود)بمیرید پیش ازآنکه مرگ شما را دریابد»،واین موت،حاصل نیاید مگر به ولایت ومحبّت ومُتابعت اولیاء الله واهل الله،تا ازبرکت ارتباط با ایشان، به موت ارادیّه،حیات طیّبۀ قلبیۀ حاصل آید. بعد حضرت امام علیه السلام فرمود:اوّل عملی که کرده می شود به شخص مُعجب،کنده می شود ازاوآنچه مایۀ عُجب اوست ازعلم وعمل،تا به عجز وحقارت خود برخورد وبه فقرخود شهادت دهد،تا آنکه حجّتِ حقّ تعالی براوبالغ گردد(برسد)؛واین عمل نسبت به او دروقت موت خواهد شد؛

341- زیرا که صدمه ولَطمۀ موت،علوم کسبیّۀ او را فنا می سازد؛چه مقرون به جهل ازمعرفت است،وآتش کفر باطنی او،می سوزاند اعمال او را تماماً،پس می بیند خودرا مُعرّی ازعلم وعمل وعاجز وحقیر،وشهادت می دهد برعجزوفقرخود؛چنان که این معامله کرده شد با ابلیس ؛ زیراکه ابلیس مُعجب بود به علم و طاعات خود،پس از آنکه حقّ تعالی آدم را آلت امتحان واِفتیان اوفرمود،معلوم شدعلمی که اورا به کارنجات اوآید نیست؛اگرعلم می داشت،گمراه ازطریق رضای حقّ تعالی نمی شد،ونیزاو را با کثرت عبادت وطول ایّام بندگی،طاعتی که مطلوب حقّ تعالی باشد نیست، زیرا که طاعت وعبادت،اِمتثال اَمروحُکم الهی است،پس ازآنکه اِمتثال اَمرالهی را درسجدۀ آدم ع نکرد،عِصیان باطنی او نسبت به حقّ تعالی ظاهرآمد،وخود نیزازعلم وعمل خود مأیوس شد و دانست که علم وعمل او وَقودِ(=هیزم) آتش است. وبه فقر وعجز خود برخورد،امّا کِبروفخرجِبلّی (=فطری) او نگذاشت که اظهارعجزوظلم خود را در درگاه  اَحَدیّت نماید مثل آدم تا مورد رحمت ومغفرت شود،بلکه مُعارضه کرد با حقّ تعالی، و اِغوا را نسبت به حقّ تعالی داد که: (رَبّ ِبِما اَغوَیتَني،یعنی پروردگارا چنان که مرا گمراه کردی سورۀ حجر15/ 39 )،لِهذا مُستَحق گردید لعنت و بُعد از رحمت الهی وخُلود درآتش را. پس باید بپرهیزد مُعجب؛ازعُجب خود که مورث هلاکت ابدی اونگردد.عَجَب وتمام عَجَب است از مُعجَب تدبّر نمی کند که خداوندمُتعال،سلطانی است که تسبیح وعبادت می نمایند او را سَماواتِ سَبعه واَرض و کسانی  که در آنهایند

342-از اَصناف خلایق،بلکه:(وَاِن مِن شَیءٍ اِلّا یُسبّـِحُ بِحَمدِهِ،سوره اسراء17/از 44):نیست شیئی مگرآنکه تسبیح به حمد اومی کند ، و خُدّام(=خدمتگزاران) سَماوی درگاه اوجلَّ مَجدُه-جبرئیل امین ومیکائیل واُسرافیل وملائکۀ کـَرّوبییّن وروحانیّین وسایرملائکۀ مقرَّبین وغیرآنهایند که نمی داند عدد آنها را مگرحقّ تعالی،وعبادات آنها را،عبادات کثیرۀ عظیمۀ دائمه است که ازعهدۀ آنها جمع افراد بنی آدم نتوانند برآیند؛وبندگان خاکی اَرضی او،یکصدوبیست وچهارهزار پیغمبر ومرسلین واوصیاءِ صدّیقین علیم السلام الله اَجمعین اند که ازجملۀ ایشان هستند اَنبیاءِ اُولُوالعَزم،ومِثل حضرت خَاتمُ النَّبیّیِن واوصیای طاهرین آن حضرت که بی مِثل ومانند درجمیع بندگان اَرضی وسَماوی حقّ تعالی می باشند که عُقول واَفهام (=عقل ها وفهم ها) خلایق به مقام قرب ومراتب و مناقِب کریمۀ شریفه وعلوم ومعارف عزیزۀ خفیّۀ عبادات کثیرۀ جلیلۀ خَطیرۀ(=بزرگ وبا منزلت)ایشان نتوانند رسید،وسلاطین وامَراءِ جَبابِره(=جمع جبّارکه بمعنی ستمگر) اَرض،رویهای خود را درخاک به عجز وعُبودیّت و خُضوع می مالند به جهت حُصول مَقاصد شان که اَدنی سلطانی ازایشان، وجود شخص مُعجب را درتعداد موجود نمی شمرند چه رسد به علم وعمل او.پس درجنب چنین سلطنتی چه عِظَم دارد علم وعمل مُعجب که عُجب وفخر نماید به آن،وهلاکت اندازد خود را در دار لعنت وحِرمان از رحمت و وقوع درعذاب الهی،

343- وحال آنکه فاسق بی علم وعمل،به واسطۀ ندامت وپشیمانی ازجهل وعمل خود،تایِب می شود وسعادت می یابد.لِهذا از حضرت صادق ص مَروی است که حقّ تعالی دانست که گناه بهتراست ازبرای مؤمن از عُجب ،و اگرنبود این حکمت به جهت زَوال عُجب،هرآینه مُبتلی نمی فرمود حقّ تعالی مؤمن را به گناهی.پس می فرماید :داخل می شوند عابد وفاسق درمسجدی وبیرون می آیند ازمسجد،درحالی که فاسق صِدّیق است وعابد فاسق؛زیرا که عابد،داخل می شود وحال آنکه «غَنج ودَلال وکِرِشه» (3)دارد برحقّ تعالی برطاعت خود؛لِهذا طاعتش مُبدّل به فسق می شود،وفاسق داخل می شود وفکرش درندامت به فِسق خوداست،واستغفارمی نماید ازحقّ تعالی برذَنب(=گناه)خود؛لِهذا فِسقش مُبدّل به صِدق وطاعات می شود.

توضیحات

3-غَنج ودَلال وکِرِشه،= این سه لغت بهم درمعنی نزدیک بهم ودرمجموع عبارت ازناز ودلربایی کردن آمیخته با تکبّر است

ادامۀ باب عُجب

ونیز منقول است ازحضرت ابی عبدالله ص ازحضرت رسول خداص که فرمود روزی موسی بن عِمران ع نشسته بود که روآورد ابلیس به او با بُرنُسی(=کلاه بلند)به الوان مختلف بر سر او. پس برداشت بُرنُس خود را وایستاد وسلام کرد.پس حضرت موسی فرمود کیستی ؟ابلیس فرمود خداوند قُربت ندهد تو را گفت آمدم توراسلام نمایم به سبب مکان قرب توازحقّ تعالی. موسی فرموداین بُرنُس چیست؟گفت دلربایی می کنم به این بنی آدم را فرمودموسی که خبرده مرا از گناهی که بکند فرزند آدم وبه واسطۀ آن تو راه یابی برآن .گفت: وقتی که اِعجاب نماید به نَفس خود،وبسیار شمرد عمل خود را،و صغیرآید درنظر اوگناه او.

ونیز حقّ تعالی به داود ع خطاب فرمود که بشارت ده گناهکاران را وبترسان صدّیقین را. عرض کرد چگونه؟فرمود:بشارت ده آنها را به قبول توبه وآمرزش گناه،وبترسان ایشان را ازاِعجاب به اعمال که نیست عبد مُعجَبی که اورا نَصب نمایم برحساب مگرآنکه هلاک می شود».

پس از تدبّر مُعجَبِ مؤمن دراین فقرات،امید است که مُنتهی گردد ازعُحب، وتایب شود.«واللهُ المُوَفّـِقُ اِلی نَهجِ الرَّشاد،یعنی خدای تعالی توفیق دهنده به طریق هدایت است».

خاتمه باب عُجب

از کتاب مصباح الشریعه ومفاتح الحقیقه امام صادق علیه السلام تألیف جناب آقا میرزا ابوالقاسم راز شیرازی قدس الله 

توضیح اینکه بقول استاد گرام زنده یاد غلامحسین پژمانیان شیرازی،امام صادق ص هم درد را گفته وهم  درمان را وحضرت راز شیرازی قدس الله در حدود 150سال واندی قبل به زیبایی  تفسیر کرده اند امید است که برای طالبین مورد استفاده قرار گیرد واز دعای خیر ما را بی نصیب نگذارند .توفیق رفیق راهتان

+ نوشته شده در  شنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 11:42&nbsp توسط سیماهاشمزاده   | 

یاد استاد ...
ما را در سایت یاد استاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golemolao بازدید : 223 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 14:23