منهج دوم باب بیست ودوم در اخذ وعطا((المُنجیات)

ساخت وبلاگ

البابُ الثّانی وَالعِشرُون فِی الاَخذِ وَالعَطاء

باب بیست ودوم دراخذ وعطاء

ترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان: فرمود حضرت امام صادق علیه السّلام-:کسی که بوده باشد گرفتن دنیا محبوبتر به سوی او ازدادن آن،پس آن کس مَغبون است؛به علّت آنکه می بیند نفع بِالفِعل را به سبب غفلت خودزیادترازنفع آینده.وسزاوار است از برای مؤمن هروقت که بگیرد،آنکه بگیرد بحقّ،وهروقت که عطا کند پس عطا در راه حقّ وبه نیّت حقّ وازمال حقّ.پس چه بسیارگیرنده که عطا می کند دین خود را واوشاعر نیست،وچه بسیارعطا کننده ای که مورث می شود نَفس اوغَضَب پروردگار را.ونیست رُتبه درگرفتن ودادن، ولیکن نجات یابنده کسی است که بپرهیزد ازحقّ تعالی درگرفتن ودادن،وتَمَسُّک جوید به رشته های وَرَع.ومردم دراین دوخصلت،خاصّند وعامّ؛پس خاصّ،نظر کند دردقایق وَرَع،پس تَناوُل نمی کند تایقین کند آنکه آن حلال است،وهرگاه مشکل شود براوامر،تَناوُل می نماید درنزد ضرورت. وعامّ،نظر می کند درظاهر،پس آنچه رانباید ونداند غَصب ونه دزدی،می خورد ومی گوید:«نیست خوف وحَرَجی ،آن از برای من حلال است؛ماحُکم می کنیم به ظاهر».وامر درآن خصلت،به آن است که بگیرد به حُکم حقّ تعالی واِنفاق کند در رضای او.

تحقیق تفصیلی درباب اخذ وعطا بقلم حضرت راز شیرازی قدس الله بدان بدرستی که ازعلامات ایمان واخلاق مؤمن،حقیرشمردن دنیا مَتاع وغنیمت آن،وعظیم شمردن رضای حقّ تعالی وقُرب ورضای او وآخرت ومتاع ودرجات وفَلاح ونجات درآن است. ودلیل این صفت وخُلق درمؤمن،آن است که اعطاءِ مال در راه حقّ تعالی وخ یرات و مَبَرّات،دوست تر باشد به سوی اواز گرفتن مال ومتاع دنیا به طریق حقّ وازمَمَرّ حلال؛زیرا که درتحصیل مال دنیا خطرات است ودر بذل آن، سلامتی وراحات؛ اوّل درتحصیل مال حلال،زحمت وتَعَب بدن است ودربذل آن،راحت ازآن. ثانی: درنگاهداری آن،آفات است ودربذلش رفع آن.

399-ثالث:درتحصیل مال،خطرات است؛ شایدباعث شود برآنکه وفا به حقوق شرعی آن ازخُمس وزکوة و وجوهِ بِرّ(احسان)وبِرّ والدَین وصِلۀ رَحِم ورعایت جار(همسایه)وسایرحقوق دیگر نکندودربذل آن،تمام این حقوق به طریق شرع اَدا شود

رابع: درتحصیل آن،بیم اِفتتان به محبّت مال دنیاست که رأس هرخَطیئه است. ودربذلش امید زوال محبّت آن است.

پنجم:درتحصیل آن،بیم غُرورنَفسانی است وطُغیان درشهوات ومعاصی حقّ تعالی که: (اِنَّ الاِنسانَ لَیَطغی،اَن رَاهُ استَغنی،یعنی همانا آدمیزاده چون درخود بی نیازی نِگَرَد،طغیان وسرکشی آغازد،سورۀ علق96 /6و7)، و دربذل آن،فَراغت ازمَهلَکَۀ طُغیان نَفس است درتَمَنّیات وشهوات خود.

ششم:درتحصیل آن،سقوط ازدرجات عالیه ای است که به فُقَراء ومؤمنین حقّ تعالی وعده فرموده،ودربذل آن دریافت درجات فقراء و مومنین است در آخرت، وقُرب وجوار حقّ تعالی وسرعت دُخول درجنّت؛زیرا که اَغنیاءِ مؤمنین،پانصد سال بعد ازفُقَراءِ مؤمنین داخل دربهشت شوند.

هفتم:چون دنیا مَرضی(=پسندیده) حقّ تعالی نیست بلکه مَبغوض اوست. تحصیل آن موجب بغض الهی است وبذل آن مورث رضای اوست

هشتم: درتحصیل آن،اشتغال است به ما سِوی الله وحِرمان ازفیض طاعت وعبادت حقّ تعالی ،ودربذل آن،فَراغت ازاشتغال به آن واشتغال به طاعت اوست..

نهم: درتحصیل آن، اِستِرضای(=طلب خشودی)نَفس است ودربذل آن،خلاف نَفس که رضای حقّ تعالی دراوست.

دهم: درترک وبذل،دریافت لذّت ایمان است؛ زیرا که مؤمن حلاوت ایمان رانباید تا زهد در دنیا اختیار ننماید؛و درترک زهد وتحصیل دنیاحِرمان ازحَلاوت ایمان است.

400-پس، ازوجوه عَشَره، مُحققّ آمد که عطاءِ مال دنیا درنزد مؤمن حقیقی واقعی،دوست تر است ازگرفتن آن.وبه این جهت حضرت امام علیه السّلام فرمود:کسی که اَخذ دنیا دوست تر باشد درنزد او ازعطاءِ آن،مَغبون است؛به علّت آنکه نعمت عاجل دنیای فانی مَبغوض الهی را افضل ازنعمت آجِل آخرت باقی محبوب حقّ تعالی دانسته؛ واین دلیل است برقُصور ایمان؛ وآن باعث است حِرمان ازقُرب جوار پروردگار ومحروم ماندن ازنَعماءِ دائمۀ باقیۀ اُخرویّه راکه موجب غَبنِ فاحِش است درمعاملۀ آخرت به دنیا. پس کسی که اَخذِ مَتاع دنیای فانی،دوست تر است درنزد اوازاِعطای آن. فروخته است رضا وقُرب جوار حقّ تعالی ومتاع دارفانی؛فَعَلی هذا،مَغبون است به غَبن فاحِش بلکه اَفحَش(=زیاد ازحدّ). بعد بیان فرمود دراخذ واعطاء شرایط چندباعث فَلاح اَبَدی است. اوّل: آنکه مؤمن،هرگاه تصرّف نماید درمتاع فانی دنیا،به حق تصرّف نماید؛یعنی به طریق اَمرالهی،وآنچه به حُکم حقّ تعالی حلال است براو،تصرّف کند وآنچه حرام است ترک نماید،تاخالص ماند ایمان اوازقصور ودین اوازخُسران وغُرور؛زیرا که درتصرّف مال حلال و ترک حرام،علاوه برآنکه اطاعت امروخروج ازنهی است،اعمال حسنه که ازحلال نماید،مورث ثَمَرات اُخرویّه ودریافت مَواعید الهیّه است،واگراخذ حرام یا شُبه نماید،خیرات ومَبَرّات او_تماماً_ راجع به صاحب مال،ومَغشوش ماند و زحمات آنها وَبال اوگردد؛

401-چنانکه ازحضرت صادق ص مأثور است:«کسی را خدمت آن حضرت،تعریف بسیار کردند،آن حضرت با آن شخص ملاقات فرمود،دیدند که بعدازفراغت ازمجلس وَعظ خود،عبا را به سرکشید و رفت درب دکّان خَبّاز(= نانوا) و دو رَغیف(=گردنان)پنهان در ربود،وبعد ازآن درب دکّان رُمّانی(=انارفروش)ودورُمّان نیزبه پنهانی در ربود، آن گاه آمد به خرابه ای وآنها را به دونفرمریض داد. حضرت، مَحمِلِ چیزی برعمل او قرار فرمودند که شاید معامله با خبّاز و رُمّانی داشته. بعد ازاو سؤال فرمود که:باعث براین عمل چه بود؟عرض کرد:شما از طایفه چه هستید؟فرمود:ازبنی هاشم وقریش،گفت:جعفر بن محمّدص هستید؟فرمود بلی! عرض کرد:غریب است که ازعلوم اَجداد خود بی خبر باشید!فرمود:بگو تاخبرشوم!عرض کرد:حقّ تعالی فرموده:(مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُاَمثالِها وَمَن جاءَ بِالسَّیِئَةِ فَلا یُجزی اِلّا مِثلِها،معنی هرکس کارنیکو آورد،اورا ده برابر آن خواهد بود وهرکس کار زشت آورد، جزبه قدرآن کار زشت مجازات نخواهد شد سوره انعام 6/ 160)؛من چهارسیّئه کرده ام وچهل حسنه دارم، چهار که از آن بیرون رود،سی وشش حسنه از برای من باقی است!حضرت فرمود:نه چنین است که تصوّر کرده ای نشنیدی که حقّ تعالی فرموده:( اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقینَ،یعنی همانا که خدای تعالی فقط از مُتّقیان خواهد پذیرفت سوره مائده5 /27)؛اگرتقوی نورزد،اَعمال وخیراتی که به واسطۀ آن مال نماید،مقبول حّق تعالی نیست،بلکه باعث وبال وخُسران است.پس اخذ مال ازطریق حلال لازم است تا خیرات ازآن،مورث ثمرات اُخرویه ورفع وبال گردد.

402-ثانی آنکه:آنچه عطا کند درراه حقّ تعالی،عطا نماید به نیّت«اِبتغاءً لِوَجه اللهِ تعالی وَطَلَباً لِمَرضاتِه ،یعنی برای خشنودی و طلب رضای خدا»نه به خیالات باطلۀ دنیا ازحُبّ مدح وثنا و شهرت وعزّت دردنیا.

ثالث آنکه:آنچه می دهد،به اهل حق بدهدوکساتی که اهل دین وایمان وفقیرومُعسِر(=تنگدست)ومُتَعفّف (=کسی که عِفت ورزد)باشند،نه کسانی که شایستگی احسان_شرعاً_نداشته باشند،بلکه به ملاحظات دُنیویّه ونَفسانیّه داده باشند؛زیرا که این نوع عطا،فایدۀ اُخرویّ ازبرای معطی ندارد.

چهارم:آنچه می دهد،ازجانب حقّ تعالی وبه اَمر اودهد،نه به هوای نَفس خود؛زیرا که اگرعطا از مال حلال باشد،وبه موقع خود به فقرای مُتَعَفّفِ دیندار دهد،ولیکن اگر به میل نفس خود دهد یا از راه محبّت یا نسبت یاجهت دیگر دهد،آن ،آن ثمرندارد که به حکم الهی دهد؛یعنی نیّت او این باشد که مال خودراحقّ تعالی به من عطا فرموده، وبه آن کس که امرفرموده باید عطا کنم و ازآن کس که نهی کرده باز دارم؛واین نحواِعطاء ومنع ،تحقّق معنی عبودیّت است واظهار امانت و دیانت خوداست،وعلاوۀ ثمرات اخرویّه،موجب ازدیاد عطاهای دنیویّۀ الهیه نسبت به او خواهد شد؛ چنان که مولای مجازی که عبد را امین وفرمانبردار یافت،رغبت می نماید که بیش از پیش مال خود را به او بسپارد.وبعد ازاین شُروط اَربَعه دراخذ واِعطاء،می فرماید:چه بسیار گیرندۀ متاع دنیاست که درضمن تحصیل آن،دین خود را می دهد ونمی فهمد؛زیرا که مال را از مَمَرّحرام تحصیل نماید که شاید مورث معاصی کبیره ازقبیل قتل نَفس واِضرار به مؤمنین شود،وباعث هلاکت او دردین گردد،وآن وقت شاعر

403-به این مفاسد نباشد.وهمچنین چه بسیارعطا کننده ای است که عطای آن،مورث غضب الهی گردد،مثل عطا کردن به اهل ظلم و فساد ومعاصی،که عطاکردن به آنها باعث تقویت بر ظلم وفساد ومعصیت است که موجب غضب الهی است،که: (ولا تأکُلُوا اَموالَکُم بَینَکُم بِالباطِلِ وَتُدلُوا بِها اِلَی الحُکّامِ لِتَأکُلُوا فَریقاً مِن اَموالِ النّاس،یعنی ودارائی خودرا بناحق بین خود (وازراه ستم بریکدیگر)مخورید (تا بخاطر اثبات ناحق) به فرمانروایان رجوع و(به زور سلطه وقدرت ایشان) برخی از اموال مردم را بگناه تصاحب کنید درحالی که خود برستمگری خویش واقف باشید،سوره بقره2 /188). بعدازآن می فرماید:نیست شأن ورتبه درگرفتن ودادن،ولیکن نجات،درتقوی است درهرحال،وتمسُّک جستن به حَبل وَرَع،که:(اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقین یعنی همانا که خدای تعالی فقط از متقیّان خواهد پذیرفت سورّ مائده 5/ 27)و:(اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَاللهِ اَتقیکُم،یعنی همانا گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شما است سوره حجرات 49 /13 )، زیرا که دنیا را قابلیّتی نیست که درگرفتن ودادن آن،ثمری مُعتَدُّ بِه مُتَرَتّبِ گردد،بلکه ثمر درحُسن عقیدت به حقّ تعالی وامتثال اوامر ونواهی او و تقوی و وَرَع درطریق اوست؛زیرا که بعضی ازاصحاب حضرت رسول ص درحین استماع موعظه وفواید صدقه،زیاده ازیک خرما نداشت ،آن را فورا ًبا کمال صدق ویقین وشرم وانفعال تصدّق نمود،آیۀ صدقه دربارۀ او فوراً نزول نمود، هرقدر حضرت رسول اصرار فرمود که کیست که دراین مجلس تصدُّقی درراه حقّ تعالی داده که این آیه دربارۀ او وارد گردید،آن شخص به سبب قلّت صدقه خود ، جرأت اظهارنداشت وگمان می کرد که شاید کسی دیگر صدقۀ شایسته در راه خدا داده باشد، تا بعد ازاصرار حضرت به آنکه هرچه داده اید بگویید وشرم نکنید،آن شخص کیفیّت راعرض نمود،حضرت فرمود:این آیه دربارۀ تونازل شده است. وبعضی دیگرازحُضار،در مجلسی دیگر درخدمت حضرت،اظهار صدقات 404-خود را نمودند،حضرت فرمود:مورث سَخَط وغضب الهی است؛زیرا که مقرون به صدق نیست وتقوی نبوده. پس چون مال دنیا شأن ورتبه نیست،زیاد وکم آن،مَدخَلیّت درکثرت ونُقصان ثمرات ندارد،بلکه صدق نیّت وتقوی و وَرَع درراه حقّ تعالی معتبراست. پس حضرت امام می فرماید:اهل این دوخصلت،بردو قسمند؛ اوّل:خاص؛وآن کسی است که نظر می کند در دقیق وَرَع وپرهیزکاری؛پس نمی گیرد مگر آنکه یقین نماید درحِلّیَّت مأکول خود؛و هرگاه حلالی نیاید ،نمی گیرد مگردرنزد ضرورت به قدر سَدّ رَمَق؛یعنی تقوی وپرهیزکاری،شأن خاصّان الهی است که چشم ازدنیا ومافیها در راه رضای اوپوشیده دارند،ومنظوری ازدنیا،زیاده از سدّ جوع وقوام بُنیه ندارند واعتنا به فُضول ازدنیا ننماید،ونه به گرفتن آن ونه به عطای آن مایلند؛زیرا که هردو باعث گرفتاری به دنیاست؛ودنیا درنزدایشان،آن قدرندارد که خود رابه آن مشغول سازند؛چه معرفت دنیا ایشان راحاصل آمده،ولِهذا زهد اختیار کرده اند.

وقِسم دوم،عامّ است؛وآن کسی است که نظر می نماید درظاهر؛پس آنچه راغصب ودزدی نداند،می گیردومی گوید:حرجی درآن برمن نیست؛زیرا که من ازاهل ظاهرموازباطن خبر ندارم، حُکم من برظاهراست؛چنین چیزی که به غَصب وسرقت حاصل نیامده،برمن حلال است».ولیکن نمی داند که اثرهرچیزی،ازآن مُنفَکّ نگردد؛زَهر وتِریاق را- هرکدام- لایَشعُر بخورند،اثرخود را می بخشد.پس بنابراین هرکس که عمل برظاهرصِرف نماید وتقوی وپرهیزکاری نورزد در تحصیل دنیا ،آن کس ازعوامّ است،وهرکس تقوا ورزد درتحصیل دنیا،وعمل به یقین نماید درحلال وحرام به دقایق وَرَع،آن کس ازخواصّ اهل دین محسوب است؛زیرا که خواصّ،کسانی اند که مخصوص 405-به کرامتند درنزد حقّ تعالی وایشان نیستند مگر اهل تقوی ویقین ؛چنان که فرمود(:(اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَاللهِ اَتقیکُم یعنی همانا گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شما است سوره حجرات 49/ 13). بعد حضرت امام ص حُکم اَخذ وعطا را به طریق اختصار بیان فرمود که:امر دراین دوخصلت،به آن است که بگیرد به حُکم الهی واِنفاق نماید درطریق رضای او؛ولیکن حُکم حقّ تعالی دراَخذ واِنفاق نسبت به اشخاص،مختلف است؛زیرا که مَناطِ دین وتکلیف،عقل است ،که: «اَلعَقلُ ماعُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ وَاکتُسِبَ بِهِ الجِنان،یعنی عقل آن حقیقتی است که آدمی را به عبادت وشناخت حق بکشاند و وسیله تحصیل بهشت (قرب حق )گردد»،وعقول افراد انسانی به حَسب جِبِلَّت وفطرت- مختلفند،وحقّ تعالی به تقاضای صفت عدالت،تکلیف رابه قدر وقوّت عقل فرمود که توانند ازعهده برآیند زیرا که طاقت درتحمّل تکالیف به قدر قوّت عقل است ؛چنان که فرمود: (لا یُکـَلِفُ اللهُ نَفساً اِلّا وُسعُها،یعنی خداهیچکس را تکلیف نکند مگربه قدرعقلش سوره بقره2 /286)،وحضرت رسول ص نیزتکلّم نمی فرمود با مردم مگربقدرعقل ایشان،که:«ما تَکـَلَّمَ رَسُولُ اللهِ اَحَداً قَطُّ اِلّابِمِقدارِ عَقلِه،یعنی رسول خدا هرگزباهیچکس سخن نگفت مگر به مقدارعقلش».پس حُکم الهی دراخذ وانفاق به حَسب عُقولِ خلایق،مختلف است؛چه بسیار حَسَنات عوامّ است که سَیّئات اَبرارواَخیار است،وچه بسیارحَسَنات ابراراست که سَیّئات مُقَرَّ بین است که«حَسَناتُ الاَبرارسَیّئات المُقَرَّبین،یعنی نیکوکاری نیکوکاران برای مقرّبان درگاه حق گناه بشمار می آید ). پس می باید عبد مؤمن،به قدرقوّت عقل خود،جِدّ وجهد نماید تا تکلیف خود را در اخذ وعطاءِ دنیا به حُکم حقّ تعالی بیابد؛اگرازجملۀ خواصّ اهل دین است،به تکلیف خواصّ عمل نماید،واگرمِن جُملۀ عَوامّ اهل دین است،به تکلیف عوام ایشان عمل نماید تا عُسروحَرَج بر اولازم نیاید.

«جَعَلَنَا اللهُ وَ اِیّاکُم مِنَ المُؤتَمِرینَ بِاَمرِهِ وَالمُنتَهینَ بِنَهیِه،یعنی خدا ما وشما را درزمرۀ فرمانبرداران امر ومنتهان ازنهیش قرار دهد».

خاتمه باب اخذ وعطا

از کتاب مصباح الشریعه ومفاتح الحقیقه امام صادق علیه السلام تألیف جناب آقا میرزا ابوالقاسم راز شیرازی قدس الله

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۱ساعت 15:0&nbsp توسط سیماهاشمزاده   | 

یاد استاد ...
ما را در سایت یاد استاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golemolao بازدید : 138 تاريخ : شنبه 7 خرداد 1401 ساعت: 17:50