یاد استاد

متن مرتبط با «دوم» در سایت یاد استاد نوشته شده است

باب دوم در عزلت(منج سوم)

  • البابُ الثّانی فِی العُزَلة باب دوم درعزلت-ترجمۀ اجمالیه اصل فرمان-فرمود حضرت صادق ص که براو باد سلام:صاحب عُزلت قبول حِصار کننده است درمیان حصارالهی،ونگاه داشته خود را بانگاهداری او. پس خوشا حال آن که فرد شده به سبب آن درپنهان وآشکار؛وآن محتاج است بردَه صفت:دانستن حقّ وباطل،ودوست داشتن فقر،واختیار شدّت و زهد، و غنیمت شمردن خلوت،و نظر دراَواخِر،ودیدن تقصیر خود درعبادت باصَرف زحمت و سعی،وترک خودپسندی، و بسیاری ذکر بدون غفلت-زیرا که غفلت،آلت صید شیطان است و اصل هربلاست و سبب هر حجاب،وخالی کردن خَانه ازآنچه احتیاج نیست به سوی آن درآن وقت. گفت حضرت عیسی ص پسر مریم:پنهان کن زبانت را برای تعمیر دل(خانه قلب) خود وبرای وسعت خانۀ خود. بترس از ریاء وزیادتی های معاش خود،شرم دار از خدای خود، و گریه کن برخطاهای خود،وبگریز ا زمردم مثل گُریختن تو از شیر وافعی؛بدرستی که ایشان بودند دوا،پس گردانیده اند درد امروز،،پس ملاقات کن به خدا هروقت که خواستی. گفت ربیع پسرخُثیم: اگرتوانی بربودن خود امروز در جائیکه نشناشی ونشناسند تورا،پس بکن.پس درعزلت است نگاهداری اعضاءِ خود،و فراغت دل،و سلامتی زندگانی،و شکستن سِلاح شیطان، ودورشدن ازهربدی،و راحت دل؛و نبوده هیچ پیغمبری ونه وصیّی مگر که اختیار کرده عُزلت را در زمان خود؛یا درابتداءِ عمرخود یا درآخر آن.تفسیر باب عزلت بقلم زنده یاد استادغلامحسین پژمانیان رحمت الله قال الله تبارک وتعالی(لایَتّخِذِالمُؤمِنِونَ الکافِرِینَ اُولِیاءَ مِن دُونِ المُؤمِنینَ سوره آل عمران3/ 27 ) فرمود حضرت امام صادق ص کسیکه عزّلت را قبول کند فرمانهای الهی را تحت فرمان عترت ،خط حصاری بدور روح و قلب و عقل و جسم خود می کشد یعنی خودرا مطیع کامل درتمام مراحل زندگی و عبادی قرارمیدهد.نتیج, ...ادامه مطلب

  • منهج دوم درباب سی وچهارم در باب اقتداء(المنجیات)

  • البابُ الرّابِع وَ الثَّلُاثُون فِی الاِقتِداءباب سی وچهارم دراقتداترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان: فرمود امام صادق علیه السّلام: صحیح نیست اقتداء مگربه صحت قِسمت ارواح دراَزَل، واِنبساط نورِ وقت به نوراَزَل.ونیست اقتدا به قبول علامت کردن به حرکات ظاهریّه؛بلکه متابعت است برحَسب ظاهر،و نیک اعتقاد داشتن در باطن ،وقبول نسبت کردن به سوی اولیاءِ دین ازاهل حکمت وامامان. فرمود خدای عزّوجلّ:«روزی که می خوانیم هرطایفه ازمردم را به امام ایشان»(1).پس کسی که اِقتداء کرده به صاحب حقِی،مقبول و پاک است. فرمود خدای عزّوَجلّ: (فَاِذا فِی الصُّورِ..):« هرگاه دمیده شود درصور،پس نیست نسبت ها میان ایشان دراین روز و سؤال کرده نمی شوند»(2). وفرمود حضرت امیرالمؤمنین علیّ بن اَبی طالب ص: «ارواح انسانیّه،طوائِف ولشکری می باشند مختلف؛پس آنچه می شناسند ازاین ارواح یکدیگر را در دنیا،اُلفت داشته اند درعالم ذَرّ، وآنچه مُنافرت دارند ازهم در دنیا از ارواح،مخالف بوده اند با هم درعالم ذَرّ(3). وگفته شد ازبرای محمّد حَنَفیّه: «که تأدیب کرد تو را؟ پس گفت: تأدیب کرد مرا پروردگار درنَفسم؛ پس آنچه را نیکو یافتم از صاحبان عُقول وبصیرت،هرآینه متابعت کردم ایشان را در آن ،و استعمال کردم آن را،وآنچه قبیح دانستم ازجُهّال،اجتناب کردم آن را و واگذاشتم او را- درهرحال تنفُّرازآن؛ پس واصل گردانید مرا این عمل،به سوی گنجهای علم»و نیست راهی ازبرای صاحبان کیاست ازمؤمنین،سالم تر ازاقتداء؛زیرا که اوست راه واضح تر ومقصد صحیح تر.فرمود خدای عزّوجلّ:ازبرای عزیزترین خلق خود،محمّد ص«ایشانند آن کسانی که هدایت کرده است خداوند ایشان را،پس به هدایت ایشان اقتداء نما»(4).وفرمود عزوَجلّ:«پس وحی کردیم به سوی تو،آنکه متابعت کن ملّت ابراهیم حنیف را»(5)., ...ادامه مطلب

  • منهج دوم درباب سی وسوم درباب حسن ظنّ(المنجیات)

  • البابُ الثّالِث وَ الثَّلاثُون في حُسنِ الظَّنّباب سی وسوم درحُسن ظنّ ترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان:فرمود حضرت امام صادق علیه السّلام:نیکوکردن گُمان به حقّ جلّ وعلا-وخلایق،اصلش از حُسن ایمان مرداست و ازسلامتی صدر اوست.وعلامت حُسن ظنّ،آن است که ببیند مرد هرچه رانظرمی کند به سوی او،به چشم طهارت وپاک و فضل ،از جهت اخلاقی که مُرکّب شده وانداخته شده است درمرد،ازحیاء وامانت وحفظ و صداقت. فرمود حضرت پیغمبرص:«نیکو نمائید گُمانهای خودرا به برادران خود،که غنیمت خواهید یافت به آن،صفای دل وپاکیزگی طبع را».وگفته است اُبَیِّ بن کَعب: هرگاه ببینید یکی از برادران خود را درخصلتی که مُنکرشمارید آن خصلت را ازاو،پس تأویل نمائید آن خصلت را به هفتاد تأویل؛پس اگرمطمئنّ گردید دلهای شما بریکی ازآن تأویلات بسیار خوب،واگرنه مَلامَت کنید نَفس های خود را،درمقامی که عذرنخواسته اید او را در یک خصلت که پوشیده شده است برآن هفتاد تأویل،وحال آنکه شما اَولی می باشید به اِنکار کردن برنَفس های خود ازآن شخص. وحی فرمود حقّ تعالی به سوی داود ع که:متذکرکن بندگان مرا ازنَعماء وعطاهای من؛زیرا که ایشان ندیده اند ازمن مگرفعل نیکوی مقبول،تا آنکه گُمان نکنند به من درباقی عمر- مگرمثل آنچه را که پیش گرفته است ازمن به سوی ایشان. وحُسن ظنّ،می خواند مرد را به سوی حُسن عبادت وصاحب غرورطول می دهد در معصیت وتمنّی ومی نماید آمرزش را.و نمی باشد حاحب حُسن ظنّ درخلق خداوند مگر کسی که مطیع باشد مر او را،وامید وثواب وخوف ازعقاب او داشته باشد.فرمود حضرت رسول ص درحالی که حکایت می فرمود از ربّ خود که فرمود: «من درنزد حُسن ظنّ بندۀ خودم می باشم ای محمّد.پس کسی که میل کند(منجرف شود)از وفا کردن به موجبات واسباب ظنّ خود به پروردگارخود،پس بتحقیق عظی, ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب سی ودوم در تواضع(المنجیات)

  • البابُ الثّانی وَالثَلاثُون فِی التّواضُعباب سی ودوم درتواضعترجمۀ اجمالیه اصل فرمان :فرمود حضرت امام صادق علیه السّلام-:تواضع،یعنی فروتنی،اصل وبیخ هرشَرَف گرانمایه ومرتبۀ بلندی است.واگرمی بود ازبرای تواضع لُغَتی که بفهمند آن را خلایق،هرآینه تَنَطُّق می کرد ازحقایق بُطون،آنچه درمَخفیات عاقبت هاست. وتواضع آن است که بوده باشد ازبرای خدا، ودر راه خدا؛وماسوای آن،مکروحیله است.وکسی که تواضع کرد ازبرای خدا،شرافت وبزرگی می دهد حقّ جلّ وعلا اورا بر بسیاری از بندگان خود. وازبرای اهل تواضع،سیما وعلامتی است که می شناسند آن را اهل سماوات ازملائکه،واهل زمین ازگروه معرفت؛وازآن فرموده است خدای عزّوجلّ:«وبراَعراف –که مَوقِفی(=توقفگاه)است میان بهشت وجحیم- مردان چند می باشند که می شناسد هریک ازاهل جنّت و جهنّم را به علامتی که در صورت ایشان است»(1).واصل تواضع،ازجلیل دانستن حقّ تعالی وهیبت وعظمت اوست.ونیست ازبرای خداوند عزّوجلّ،عبادتی که باعث رضا وقبول او شود مگر آنکه باب آن طاعت،تواضع است. ونمی شناسد آنچه درمعنی حقیقت تواضع است مگراهل قرب ازبندگانی که متصِلند به وحدانیّت حقّ تعالی؛فرمود خدای عزّوجلّ:«وبندگان رحمان،آن کسانی اند که راه می روند برزمین،از روی خوف وآهستگی ومذلّت،وهرگاه خطاب نمایند ایشان را جُهّال از روی جهل،می گویند سلام را»(2). وبتحقیق،امرفرمود خدای عزّوجلّ،عزیزترین خلق خود را و بزرگ مردم را که حضرت محمّد ص است به تواضع؛پس فرمود:عزّوجلّ:«پست کن بالهای خود را ازبرای کسی که متابعت نماید تو را ازاهل ایمان»(3).وتواضع:مزرعۀ خُشوع وخُضوع وخوف وحیاء است؛وبدرستی که ظاهر نمی شوند این چهار صفت نیک،مگر ازمزرعۀ تواضع ودرآن. ومُسَلَّم نیست شَرَف تمام اصل دار،مگر ازبرای اهل تواضع درطریق حقّ تعالی., ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب بیست ونهم در حیاء (المنجیات)

  • البابُ التّاسع وَالعُشرون فِی الحَیاءباب بیست ونهم درحیاء-ترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان: فرمود حضرت امام صادق علیه السّلام:حیاء یعنی شرم،نوری است که جوهرآن،سینۀ ایمان است. و ترجمۀ حیاء،ثابت بودن است درنزد هرشیئی که انکار نماید آن را توحید حقّ تعالی ومعرفت او.فرمود حضرت پیغمبر(ص)«حیاء از ایمان است ».پس گفته شده است که: حیاء به ایمان است وایمان به حیاء است.یا آنکه فضل حیاء به ایمان است وفضل ایمان به حیاء است . و صاحب حیاء،خیراست تمام آن، وکسی که محروم ماند ازحیاء پس او شرّاست تماماً واگرچه عبادت و ورع را بر خود ببندد.وبدرستی که گامی که برداشته شود درمیدان هیبت حقّ تعالی به حیاءِ ازحقّ،به سوی حقّ،بهتراست ازعبادت هفتاد سال.و وقاحت یعنی بی حیائی و سخت روئی - سینۀ نفاق وسینۀ شِقاق است؛وسینۀ نفاق،کفراست. فرمود رسول خدا(ص):«هرگاه حیا نکنی،پس بکُن، آنچه را خواهی»؛یعنی هرگاه مُفارقت کردی حیا را،پس آنچه عمل کنی ازخیر یا شرّ،تومُعاقب(=موردمواخذه واقع شده) هستی به آن.وقوّت حیا ازحزن وخوف است؛وحیاء مَسکن خَشیت است؛پس حیا،اوّلش هیبت است. وصاحب حیا،مُشتَغِل(=مشغول)است به شأن خود،اِعراض کننده است از مردم، اِنزار دارد از چیزی که خلق درآنند، واگر واگذارده شود صاحب حیا،مُجالست نمی کند احدی را؛فرمود حضرت نبیّ(ص): وقتی که می خواهد خداوند به بنده نیکی را، مشغول می سازد او را از نیکیهای او و می گرداند بدیهای او را درپیش دوچشم او،ومکروه می سازد او را نشستن با اِعراض کنندگان ازذکرحقّ تعالی . و حیاء،پنج نوع است؛حیاء ازگناه،وحیاء ازتقصیر،وحیاء از کرامت،وحیاء از محبّت،وحیاء ازهیبت محبوب؛ وازبرای هریک از این مراتب اهلی است واز برای اهل هریک، مرتبه ای است عَلی حِدّهشرح تحقیق تفصیلی باب حیاء بقلم حضرت راز شیرازی, ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب سی ام در حلم المنجیات)

  • البابُ الثَّلاثُون فِی الحِلمباب سی ام درحلم ترجمۀ اجمالّه اصل فرمان:فرمود حضرت امام صادق علیه السّلام-:حِلم،که بردباری است،چراغ حقّ تعالی است که طلب روشنائی می کند به آن، صاحب حلم به سوی همسایگی خداوند.ونمی باشد صاحب حلم مگرآن کسی که مؤَیّد است به انوار شناسائی وتوحید حقّ تعالی وحلم،دور می زند برپنج وجه؛آنکه بوده باشد صاحب حلم عزیز،پس ذلیل شود،یا بوده باشد صادق،پس تهمت زده شود،یا بخواند به سوی حقّ تعالی،پس استخفاف شود به او،یا آنکه اذیّت کرده شود بدون جرم،یا آنکه طلب کند به حقّ خود،پس مخالفت کنند او را درحقّ او؛پس هرگاه اتیان نمائی هریک ازاین پنج وجه را به حقّ آن،به تحقیق برخورد به حقّ کرده ای. ومقابله کن ضَعیف العَقل را به اعراض از او وترک جواب اوکه می باشند مردم یاوران تو؛زیرا کسی که جواب دهد ضعیف العقل را،پس گویا که گذارده است هیمه را بر روی آتش. فرمود حضرت پیغمبر ص:« مَثَل مؤمن مَثَل زمین است؛منافع خلایق اززمین وبدی ایشان هم برزمین است.»وکسی که صبر نکند برجفا وازار مردم،نمی رسد به رضای حقّ تعالی؛زیرا که رضای حقّ تعالی مَشوب وپیچیده است به جفا وآزار خلق. وحکایت شده است آنکه مردی گفت از برای اَحنَف بن قَیس: «ایاکَ اَغني»یعنی تورا قصد می کنم گفت اَحنَف:واز توحلم می کنم. فرمود رسول ص خدا: مبعوث وبرانگیخته شده ام درحالی که مرکزم حلم را،ومعدنم علم را، ومَسکنم صبر را.شرح تحقیق تفصیلی باب حلم به قلم حضرت راز شیرازی قدس اللهبدان-نَوَّرَکَ اللهُ بِنُورِ الحِلم،یعنی خدای تعالی تورا به نور حلم منوّر دارد.-آنکه حِلم وبُردباری،ازاخلاق حمیده وصفات حَسَنۀ نَفسانیّۀ پسندیده است،وشُعاع انوار ربوبیّت است درنَفس انسانیّه،وباعث کمال عبودیّت است،وقرین علم است، وازجنود عقل ومحاسن اوست؛چنان که , ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب سی ویکم درعفو (المنجیات)

  • البابُ الحادی وَالثلاثون فِی العَفوباب سی ویکم درعفوترجمۀ اجمالیه اصل فرمان:فرمود حضرت امام صادق علیه السّلام:گذشت ازگناه مردم درنزد قدرت،از دأب و عادات مُرسَلین است ومُتَّقین. وترجمۀ عفو آن است که لازم نیاوری برصاحب خود،درآن چیزی که جُرم کرده است بِحَسب ظاهر؛یعنی برروی اونیاوری،یا آنکه فراموش کنی از اصل،آنچه را برخوردی از او درباطن،وزیاد کنی برتمنّیات اواحسانی را. وهرگزنمی یابد به سوی عفو راهی، مگرکسی که بتحقیق،عفو کرده است حقّ تعالی ازاو،وبخشیده است از برای اوآنچه مقدّم است ازگناه او وآنچه مؤَخَّر است، ومُزَیَّن فرموده است او را به کرامت خود وپوشیده است او را از نور بَهاءِ خود یعنی حضرت رسول الله ص –زیرا که عفو وغُفران ، دو صفنتند از صفات خداوند عزّوجلّ که امانت گذارده است این دو را در اسرار اَصفیاءِ خود،ازبرای آنکه مُتَخَلّق شوند با خلق،به اخلاق خالق وجاعل ایشان. ازبرای این است که فرموده است خدای عزّوجلّ «وهرآینه بایدعفونمایند وباید صَفح وتجاوز کنندآیا دوست نمی دارید آنکه بیامرزد خداوند از برای شما؟وحقّ تعالی بخشنده ورحیم است سوره24/22»(1).وکسی که عفو نکند ازبرای بشری مثل خود،چگونه امید دارد گذشت مَلِک بسیار تلافی کننده را؟.فرمود حضرت نبی ص – درحالی که حکایت می فرماید از ربّ خود که امرمی کند او را به این خصال- فرموده است پروردگارش:«وصل کن کسی را که قطع کند از تو،وعفو کن ازکسی که ظلم کند تو را.وعطا کن بسوی کسی که محروم گرداند تو را،ونیکی کن به کسی که بدی کند به سوی تو.وبتحقیق،مأمورشده ایم به مُتابعت او؛می گوید خدای عزوجلّ:«وآنچه آورده است شما را پیغمبر،پس بگیرید او را وآنچه نهی کرده است شما را ازآن،پس قبول نهی کنید»(2). وعفو،سِرّ خداوند است دردلها، دلهای خوّاص خود. پس کسی ک, ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب بیت وچهارم درباب ورع(منجیات)

  • البابُ الرّابِع وَالعِشرُون فِی الوَرَعباب بیست وچهارم در ورعترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان: فرمود امام صادق ص علیه السّلام-: ببند درهای اعضایت را ازآنچه برگردد ضرر آن به سوی قلب تو،وببرد ابروی تورا در نزدحقّ تعالی،وبه عقب بیاورد حسرت وندامت را در روز قیامت، ومورث شود حیاءِ از حقّ تعالی را به واسطۀ جُرمی که کرده اند اعضاء وچوارح ازگناهان.و کسی که خواهد قبول ورع نماید،احتیاج دارد به سه اصل؛گذشتن ازلغزش و خطاهای خلق- تماماً-،وترک خطای خود نسبت به خلق، ومساوی شدم مدح وذَمّ اورا. واصل ورع دوام حساب کردن طاعات ومعاصی است باخود،و صدق درگفتگو،وصفاءِ معاملۀ عبد با حقّ تعالی در اِمتثال اَوامِر وتَرکِ مَناهی،وبیرون آمدن ازهرشُبهه درحقّ ومعرفت آن، وترک هرعیب وشَکّی،و مُفارقت کردن تمام هرچیزی که قصد صحیح وحاصلی درآن نیست،وترک بازکردن درهائی که نمی داندچگونه ببندد آنها را،و ننشیند با کسی که مشکل است را و امر واضح،ومُصاحبت نکند باکسی که اِستِخفاف دین کند،ومُعارضه نکند ازعلم،آنچه را قلبش نتواند اِحتمال نماید ونتواندبفهمد آن را از گوینده اش، وبِبُرد ازکسی که قاطع اوشود از حقّ تعالی.شرح تحقیق تفصیلی بقلم حضرت راز شیرازی قدس اللهبدان«اَورَعَکَ اللهُ تعالی فِی الدارَین،یعنی خدای تعالی تو را در دو دنیا به زیور وَرَع آراسته دارد»که وَرَع،خُلقی است ازاخلاق حَسَنۀ نَفسانیّه وصفتی ازمَحامِدصفات انسانیّه دردین،و خصلتی است ازخِصال مؤمنین که از شرور نَفس وشیطان،حِصنی(=قلعه) است حَصین(=قلعه استوار) ،وقلب انسان را ازمهالک وخطرات،حصاری است متین.واز حضرت رسول وائمۀ طاهرین ص براین خصلت نیکو،امر وحَثِّ مُبین(=برانگیزاندن وتشویق آشکارا)وارد شده است؛چنان که از حضرا صادق ص منقول است که به بعضی از اصحاب فرمود:«وصیّت م, ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب بیست ویکم در زهد(المنجیات)

  • اَبوابُ المُنجیات وَهِیَ اَربَعَةَ عَشَرَباباً البابُ الحادی وَالعِشرُون فِی الزُّهد باب بیستم ویکم درزهد ترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان:فرمود امام صادق علیه السّلام-:زهد،کلید باب اخرت وبیزاری ازآتش است.وحقیقت زهد،ترک کردن توست هرچیزی را که مشغول سازد تو را از حقّ تعالی بدون اَسَف وحُزن برفوت آن وعُجب داشتن در ترک آن، وانتظارفَرَج ازآن،وطلب مَحمَدَت وثناء برآن،وعوض ازبرای آن،بلکه ببینی فوت آن را راحت و وجود آن را آفت، وهمیشه گریزان باشی ازچنین آفتی وتَمَسُّک جویی به چنین راحتی. وزاهد،آن چنان کسی است که برگُزیند آخرت را بردنیا، وخواری را برعزّت، وجهد کردن را برراحت، و گرسنگی را برسیری،وعافیت دور را که عافیت آخرت است برمحنت نزدیک که محنت دنیاست و یادحقّ تعالی را برغفلت،وبوده باشد نَفس اودردنیا وقلب اودر آخرت؛فرمود رسول خداص:« محبّت دنیا سر تمام گناهان است». آیا نمی بینی چگونه دوست می دارد مُحِبّ دنیا آنچه را دشمن داشته حقّ تعالی آن را؟ وچه گناهی است که زیادتر باعث شود حِرمان ازحقّ وخیرات او را،از محبّت دنیا؟! وفرموده اند بعضی از اهل بیت رسول ص:«اگربوده باشد دنیا بتمامها لقمه ای دردهان طفلی،هرآینه می اندازم آن را».پس چگونه است حال کسی که انداخته است اَحکام الهیّه رادرپشت سرِخود درتحصیل دنیا وحرص بردنیا؟ وحال آنکه دنیا خانه ای است که اگر احسان نماید به سوی ساکن خود،هرآینه تَرَحّم خواهد کرد تو را ونیکو خواهد کرد وداع تو را؛یعنی بدون زحمت، از تو مُفارقت نماید. وفرمود رسول خداص :«چون که خلقت فرمود حقّ تعالی دنیا را،امرکرد دنیا را به اطاعت خود،پس اطاعت کرد پروردگارخودرا؛پس گفت حقّ تعالی به آن:مخالفت کن کسی را که طلب کند تورا، وموافقت کن کسی را که مخالفت کند تورا! پس این دنیا برآن چیزی است , ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب بیست ودوم در اخذ وعطا((المُنجیات)

  • البابُ الثّانی وَالعِشرُون فِی الاَخذِ وَالعَطاء باب بیست ودوم دراخذ وعطاء ترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان: فرمود حضرت امام صادق علیه السّلام-:کسی که بوده باشد گرفتن دنیا محبوبتر به سوی او ازدادن آن،پس آن کس مَغبون است؛به علّت آنکه می بیند نفع بِالفِعل را به سبب غفلت خودزیادترازنفع آینده.وسزاوار است از برای مؤمن هروقت که بگیرد،آنکه بگیرد بحقّ،وهروقت که عطا کند پس عطا در راه حقّ وبه نیّت حقّ وازمال حقّ.پس چه بسیارگیرنده که عطا می کند دین خود را واوشاعر نیست،وچه بسیارعطا کننده ای که مورث می شود نَفس اوغَضَب پروردگار را.ونیست رُتبه درگرفتن ودادن، ولیکن نجات یابنده کسی است که بپرهیزد ازحقّ تعالی درگرفتن ودادن،وتَمَسُّک جوید به رشته های وَرَع.ومردم دراین دوخصلت،خاصّند وعامّ؛پس خاصّ،نظر کند دردقایق وَرَع،پس تَناوُل نمی کند تایقین کند آنکه آن حلال است،وهرگاه مشکل شود براوامر،تَناوُل می نماید درنزد ضرورت. وعامّ،نظر می کند درظاهر،پس آنچه رانباید ونداند غَصب ونه دزدی،می خورد ومی گوید:«نیست خوف وحَرَجی ،آن از برای من حلال است؛ماحُکم می کنیم به ظاهر».وامر درآن خصلت،به آن است که بگیرد به حُکم حقّ تعالی واِنفاق کند در رضای او.تحقیق تفصیلی درباب اخذ وعطا بقلم حضرت راز شیرازی قدس الله بدان بدرستی که ازعلامات ایمان واخلاق مؤمن،حقیرشمردن دنیا مَتاع وغنیمت آن،وعظیم شمردن رضای حقّ تعالی وقُرب ورضای او وآخرت ومتاع ودرجات وفَلاح ونجات درآن است. ودلیل این صفت وخُلق درمؤمن،آن است که اعطاءِ مال در راه حقّ تعالی وخ یرات و مَبَرّات،دوست تر باشد به سوی اواز گرفتن مال ومتاع دنیا به طریق حقّ وازمَمَرّ حلال؛زیرا که درتحصیل مال دنیا خطرات است ودر بذل آن، سلامتی وراحات؛ اوّل درتحصیل مال حلال،زحمت وتَعَب بدن است ودر, ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب هیجدهم درباب عُحب(مهلکات)

  • البابُ الثامِن عَشَر فِی العُجبباب هیجده درعُجبترجمه اجمالیّه اصل فرمان:فرمودحضرت امام صادق علیه السّلام:عَحَب وتمام عَجَب ازکسی است که عُجب وخودبینی کند به علم خود،وحال اونمی داند به چه چیزازسعادت وشقاوت ختم می شود ازبرای اواَعمال درنزد موت.پس کسی که عُجب نماید به نَفس وفعل خود، بتحقیق گمراه شده ازطریق رَشاد(=راه راست یافتن) یا ازطریق نیکان، وادّعا کرده است چیزی را که نیست ازبرای او؛و مُدّعی بدون حق داشتن،کاذب است،واگرچه مخفی باشد مُدّعای او.ونیست نصیب وبهره ازبرای عُجب دارنده ازآن چیزکه عُجب می کند به واسطۀ آن، اگرچه طولانی باشد زمان آن.پس بدرستی که اوّل عملی که کرده می شود به شخص مُعجَب (خودپسند وصاحب عجب)،جداکردن مایه وسبب عجب اوست تا آنکه بداند که او عاجز و حقیر است، و شاهد شود برنَفس خود تا آنکه بوده باشد حُجّت حقّ تعالی براو مُؤَکَّد چنان که کرده شد به ابلیس. وعُجب گیاهی است که تخم آن کفراست،و زمین آن نفاق ، وآب آن ظلم،وشاخه های آن نادانی ، و برگ آن گمراهی، و ثمرآن لعنت ومُخَلَّد (=جاویدان) بودن درآتش؛پس کسی که اختیار کرد خودبینی را، پس به تحقیق کِشته است تخم کفر را، و زَرع کرده نفاق؛وناچاراست ازآنکه ثمر کند.شرح تحقیق تفصیلی باب عجب بقلم حضرت راز شیرازی قدس الله سرهبدان که عُجب صفتی است مذموم،وخُلقی است رَدّی ومَرَضی است قوی درنَفس شخص مُعجب که فاسد می سازدعلوم واعمال صالحۀ او را؛ زیرا که عُجب،عظیم شمردن علم یاعمل است بدون مشاهدۀ توفیق ومنّت ازحقّ تعالی درآن؛واین صفت باعث می شود سلب توفیق وتأیید را از مُعجب ؛و ازاِنقطاع توفیق ازعبد،مَخذول(=فروگذاشته شده)می گردد ونزدیک می شود به هلاکت؛چنان که ازحضرت رسول صَلّی اللهُ عَلَیهِ وآلِه – وارداست که سه چیز ازجملۀ مُهلکات است:3, ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب نوزدهم درباب طمع(مهلکات)

  • البابُ التّاسِع عَشَر فِی الّطمَعباب نوزدهم درطمع ترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان:فرمود حضرت امام صادق عَلَیه السّلام:رسیده است به من آنکه سؤال کرده شد(کعب الاَحبار)که ازعُلَماءِ یهود است که:چه چیزاست اَصلَح دردین وچه چیز است فاسدتر کننده؟پس گفت:صلاح دارنده تر، وَرَع وپرهیزکاری است وفساد دارنده تر،طمع از مردم است.پس سؤال کننده گفت:راست گفتی ای کعب . و طمع،شراب شیطان است که سیراب می نماید به دست خود مَرخاصّانش را؛پس کسی که مست شد ازآن شراب ، هوشیار نگردد مگردرعذاب اَلَم دارندۀ حقّ تعالی یا مُجاورت ساقی آن شراب که شیطان است.و اگر نبود درطمع ،غضب الهی مگربه سبب مُعارضۀ دین به دنیا،هرآینه می بود همین قدرهم عظیم، فرموده است خداوندی که عزیزوجلیل گوینده ای است که:«ایشانند آن کسانیکه خریده اند ضلالت را به هدایت وعذاب را به مغفرت الهی(1) وفرمود امیرالمؤمنین ص:«جود وبخشش کن برهرکس که خواهی،پس تو امیر اویی،واستغناکن ازهرکس که خواهی،پس تونظیروهم مثال اویی،واظهارفقرکن به سوی هرکس که خواهی، پس تواسیر اویی».وطمع دارنده،کـَنده می شود از او ایمان،و حال آنکه اوشُعوربه آن ندارد؛زیرا که ایمان مانع می شود میانۀ عبد وطمع در خَلق،پس می گوید:ای مُصاحب من،خزینه های حقّ تعالی پُراست ازکرامت ها،وضایع نمی کند او اجر احسان کنندگان را،وآنچه دردست مردم است پس به درستی که مَشوب ومَغشوش به ناخوشیهاست؛و برمی گرداند ایمان،مؤمن را به سوی توکّل برخدا،وقناعت برنصیب خود ازرزق، و کوتاه کردن آرزو،ومُلازمت طاعت حقّ تعالی،و مأیوسی ازمردم.پس اگرکرد مؤمن آنچه را ایمان وصیّت کرده به آن،ومُلتَزم می شود مؤمن را و اگرنکرد آن را،وا می گذارد او را ایمان با شومی طمع،ومُفارقت می نماید اورا.توضیحات1-اُولئِکَ الَّذینَ اشتَرَوُ, ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب بیستم در صفت دنیا (مهلکات)

  •  البابُ العِشرُون في صِفَةِ الدّنیاباب بیستم درصفت دنیاترجمۀ اِجمالیّه اصل فرمان:فرمود حضرت امام صادق ص عَلَیهِ السّلام-: دنیا به منزلۀ صورتی است که سَرِآن،صفت کِبراست وچشم آن،صفت حرص است وگوش آن،صفت طمع است وزبان آن،ریاء ودست آن،شهوت وپای آن،عُجب ودلِ آن،غفلت و وجودآن،فنا ونیستی وحاصل آن،زَوال است.پس کسی که دوست دارد دنیا را، مورث می شود دنیا او را صفت کِبر؛وکسی که طلب کند حُسن آن را،میراث می دهد او را صفت حرص؛وکسی که طالب شود دنیا را،وارد می سازد دنیا او را به سوی طمع؛وکسی که مدح کند دنیا را،می پوشاند او را صفت ریاء؛وکسی که قصد نماید دنیا را،مُکنَت می دهد اورا ازصفت عُجب؛وکسی که اطمینان بهم رساند درمیل دنیا ، سوارمی کند او را برصفت غفلت؛وکسی که به اِعجاب اندازد او را متاع دنیا،مفتون وفریفته می کند او را وباقی نمی ماند از برای او؛وکسی که جمع نماید دنیا را وبُخل کند در بذل آن، برمی گرداند دنیا او را به سوی مُستَقَرّ دنیا؛وآن آتش است. تحقیق تفصیلی درصفت دنیا بقلم حضرت رازشیرازی قدس اللهبدان بدرستی که پس ازآنکه حضرت امام صادق ص ذکرفرمود اکثر صفات ذمیمه واخلاق رَدیّۀ سَیئۀ مُهلِکه و امراض مُزمِنۀ مُبرِمۀ(=محکم واستوار) نَفسانیه را که تماماً اَغصان قَویّۀ شَجَرۀ زَقوّم محبّت دنیا می باشند،وشُعَب وشُقوق(جمع شِق،شاخه ،شعبه)ومُقتَضَیات وثمرات اویند درنَفس انسان،پس ازآن،ذکر فرمود حقیقت دنیای مَذمومۀ مَلعونه را به جمع اوصاف ذاتیۀ جِبِلّیّۀ آن که محبّت با آن،موجب ومورث اوصاف مذکوره است درانسان،تا آنکه عاقل لَبیبِ مؤمن،عارف شود به حقیقت دنیای دَنیّۀ فانیه و اوصاف رَذیلۀ مُهلِکۀ آن وثَمَرات محبّت با آن، وبداند که محبّت چنین محبوبی قبیح وخبیث،مُحبّ خودرا بتدریج،مُمَثَّل به صورت , ...ادامه مطلب

  • منهج دوم باب نهم درنفاق

  • الباب التّاسع فِی النّفاقباب نهم درنفاقترجمۀاجمالیّه اصل فرمان:فرمودحضرت امام صادق ص:صاحب نفاق،به تحقیق،راضی شده است به دوری خود از رحمت حقّ تعالی؛زیرا که او می آورد اعمال ظاهر خود شبیه به شریعت،واوبی فایده کننده وبازی نماینده وستم کننده است به قلب خودازحقّ شریعت، واستهزاء می کند دردل.ونشانۀ منافق،کم پروایی است به دروغ،وخیانت، وبی شرمی،واِدعّا بدون معنی،وبُخلِ چشم از گریه، و سَفاهت،وغلظت وعدم حیاء،وکوچک شمردن معاصی ،وطلب تضییع صاحبان دین،وخفیف شمردن مَصائِب دردین ، و کِبر،ومحبّت مدح،و حسد ،واختیارکردن دنیا برآخرت وشرّبرخیر،وتحریص وسرعت برسخن چینی ، و محبّت بی فایده،ویاری ومعاونتِ اهل فِسق وظلم،وتَخَلُّف ازخیرات ودشمن داشتن اهل خیر،ونیکو شمردن آنچه می کند ازبدی وقبیح شمردن آنچه می کندغیراو ازنیکی؛وامثال مَذکورات،بسیاراست.وبتحقیق،وصف فرموده است حقّ تعالی منافقین رادرغیرموضع واحد از «کلام الله»؛پس فرمود-وحال آنکه عزیز است قائل آن-:«وبعضی ازمردم کسی است که عبادت می کند خدا را برحرف؛پس اگر برخورد او راخیری، مطمئن می شود،واگر برخورد او را آلت امتحان،برمی گردد بر حال خود؛زیانکاراست دردنیا وآخرت ،و این زیانکاری آشکاراست»1وفرمود حقّ عزوجلّ درصفت منافقین:«وازجملۀ مردم،بعضی می گویند ایمان آورده ایم به حقّ تعالی وبه روز قیامت ونیستند ایشان ازاهل ایمان»2 .وفرمودحضرت رسول ص:«منافق،کسی است که هرگاه وعده کند خُلف می کند ، و هرگاه بکند کاری را اِفشاء می کند آن را،وهرگاه بگوید دروغ می گوید،وهرگاه امین کرده شودخیانت می کند،وهرگاه رزق داده شود سَبُکسَری نماید،وهرگاه منع کرده شود محجوب ماند».وفرمود حضرت رسول ص:«کسی که مخالف باشد باطنش ظاهرش را،پس اومنافق است؛هرکس باشد ، و هر جا باش, ...ادامه مطلب

  • نهج دوم باب دهم درفتوی

  • البابُ العاشِرفِی الفُتیاباب دهم درفتویترجمۀ اجمالیّه اصل فرمان:فرمودامام صادق علیه السّلام:حلال نیست فتوی در شریعت،ازبرای کسی که طلب فتوی نکند ازحقّ تعالی به صفاءّ باطن واخلاص عمل وظاهرخود ودلیلی ازپروردگار درهر حال،زیرا که کسی که فتوی داد،پس بتحقیق،حُکم کرده است،وحُکم صحیح نیست مگر به اِذن ازحقّ تعالی وبُرهان او،و کسی که حُکم کند به خبربدون معاینه،پس اوجاهل است؛وگرفته می شود به جهل خود،وگناهکاراست به حُکم خود،فرمود حضرت نبی ص:«جرأت دارترشما برفتوی،جرأت دارترشماست برحقّ تعالی.آیا نمی داند مُفتی آنکه داخل می شود میان حقّ تعالی ومیان بندگان او،و او حایل است میان جَنّت و نار؟».وگفت سُفیان بن عُیَینة چگونه مُنتفع می شود به علم من غیرمن و حال آنکه بتحقیق،محروم است نَفس من ازنفع علم خود».وحلال نیست فتوی درحلال وحرام میان خلق ، مگرازبرای کسی که متابعت کند حق را ازاهل زمان وناحیه وبَلَد خود به اَمر وحکم قرآن .فرمود حضرت رسول ص:«مُتابعت کردن حقّ تعالی به حُکم قرآن تمنّی وتَرَجّی وامید است؛زیراکه فتوی عظیم است».فرمودامیرمؤمنان ص ازبرای قضاوت نماینده:آیا می شناسی ناسِخ ازآیات کلام الله را از منسوخ آن؟عرض کرد:نه فرمود:آیامُشرف شده ای برمُراد حقّ عزوجلّ درمثال های قرآن؟ عرض کرد:نه فرمود:دراین حال،هلاک شده ای وهلاک می کُنی خلایق را.ومُفتی،محتاج است به سوی معرفت معانی قرآن وحقایق سنّت های رسول ص وبُطون اشارت های آن،وآداب واِجماع واختلاف اُمّت درمسائل،ومحتاج است به اطلاع براصول آنچه اِجماع کرده اند برآن،وآنچه اختلاف کرده اند درآن بعد برگُزیدن به وَجهِ نیکو،بعدعمل صالح،بعدحکمت،بعد تقوی:بعد دراین حال اگرقادر شد فتوی دهد.تحقیق تفصیلی درباب فتوی بقلم حضرت راز شیرازی بدان-اَیَّدَکَ اللهُ بالتَّق, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها